پرش به محتوا

نل نادینگز: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۲: خط ۹۲:
انتقاد دیگری که می توان به نادینگز وارد کرد افتادن در ورطه نسبیت گرایی است؛ زیرانادینگز (۱۹۹۸) مطابق اخلاق موقعیتی خویش، معتقد است که وضعیت شخص غم خوار و کسی که پذیرای غم خواری می گردد چگونگی رفتار او را مشخص می کند. بنابراین، اخلاق اصولگرای او به صورت کامل، تابع وضع فردی است و با توجه به نقش مکملی که نادینگز برای فرد پذیرای غم خواری در تأیید رفتار اخلاقی غم خوارانه قابل است، با تغییر میل و خواست افراد، | ارزش گذاری اخلاقی دچار تغییر می شود. این در صورتی است که ارزش گذاری تربیت اسلامی از ویژگی کلیت، جهان شمولی و دوام برخوردار است و از این رو، مبتنی بر شخص نیست، بلکه مبتنی بر برخی اصول مطلق معین است
انتقاد دیگری که می توان به نادینگز وارد کرد افتادن در ورطه نسبیت گرایی است؛ زیرانادینگز (۱۹۹۸) مطابق اخلاق موقعیتی خویش، معتقد است که وضعیت شخص غم خوار و کسی که پذیرای غم خواری می گردد چگونگی رفتار او را مشخص می کند. بنابراین، اخلاق اصولگرای او به صورت کامل، تابع وضع فردی است و با توجه به نقش مکملی که نادینگز برای فرد پذیرای غم خواری در تأیید رفتار اخلاقی غم خوارانه قابل است، با تغییر میل و خواست افراد، | ارزش گذاری اخلاقی دچار تغییر می شود. این در صورتی است که ارزش گذاری تربیت اسلامی از ویژگی کلیت، جهان شمولی و دوام برخوردار است و از این رو، مبتنی بر شخص نیست، بلکه مبتنی بر برخی اصول مطلق معین است


أما تعليم و تربیت اسلامی دیدگاه نسبیت گرایی را به جا مورد نقد قرار داده است. علامه طباطبایی، به عنوان یکی از اندیشمندان مسلمان، دیدگاه نسبیت گرایی» را تاموجه می داند. ایشان بیان می کند که اساس «حقیقت نسبی، معنا ندارد؛ زیرا واقع یا نفس الامر دارای کیفیتی ثابت است و اگر ادراک افراد گوناگون از آن متفاوت است، تنها یکی از این ادراکات، صحیح مطلق است، و در هر صورت، حقیقت نسبی نامعقول است. ذهن نیز قدرت دارد - في الجمله - به ماهیت اشیا به طور مطلق و دست نخورده نایل شود و یک رشته مسائل است که ذهن می تواند با کمال جزم و اطمینان در آنها فتوا بدهد اژدری زاده، ۱۳۸۲، ص۱۱۳). از دیدگاه علامه طباطبایی نسبیت در معرفتهای کلی نظری به طور کلی، و در معرفتهای کلی عملی به طور محدود، راه ندارد (ر.ک: طباطبایی، ۱۳۸۵) .. غفلت از نقش معیار و اصول در تعلیم و تربیت از دیدگاه نادینگز، دل مشغولی باید از درون بررسی شود. بنابراین، اتکا به معیار عمل خاص کافی نیست، بلکه این امکان هست که دل مشغولی متضمن عمل نکردن یا فراتر از عمل قابل مشاهده باشد، به گونه ای که ناظر بیرونی نتواند به عمل آشکار خاصی تحت عنوان دل مشغولی اشاره کند. چون دل مشغولی واقعی در ارتباط دو طرفه محقق می شود، گاهی وقتی شخص دل مشغولی پیدا می کند اما طرف مقابل نمی تواند ارتباط دل مشغولی را به درستی پاسخ دهد، نمی توان آن را با رفتار مشخصی نشان داد. هدف نادینگز (۱۹۸۶) از طرح این سؤال که «معیار دل مشغولی چیست؟ این است که ما نباید به دنبال معیارهای کاملا مشخص در این زمینه باشیم، بلکه به جای دسته بندی موضوعات دل مشغولی، غیر دل مشغولی و مانند اینها، بهتر است در پی شناخت ماهیت پیچیده، ذهنی و تعاملی دل مشغولی باشیم
أما تعليم و تربیت اسلامی دیدگاه نسبیت گرایی را به جا مورد نقد قرار داده است. علامه طباطبایی، به عنوان یکی از اندیشمندان مسلمان، دیدگاه نسبیت گرایی» را تاموجه می داند. ایشان بیان می کند که اساس «حقیقت نسبی، معنا ندارد؛ زیرا واقع یا نفس الامر دارای کیفیتی ثابت است و اگر ادراک افراد گوناگون از آن متفاوت است، تنها یکی از این ادراکات، صحیح مطلق است، و در هر صورت، حقیقت نسبی نامعقول است. ذهن نیز قدرت دارد - في الجمله - به ماهیت اشیا به طور مطلق و دست نخورده نایل شود و یک رشته مسائل است که ذهن می تواند با کمال جزم و اطمینان در آنها فتوا بدهد اژدری زاده، ۱۳۸۲، ص۱۱۳). از دیدگاه علامه طباطبایی نسبیت در معرفتهای کلی نظری به طور کلی، و در معرفتهای کلی عملی به طور محدود، راه ندارد (ر.ک: طباطبایی، ۱۳۸۵)  
=== غفلت از نقش معیار و اصول در تعلیم و تربیت ===
از دیدگاه نادینگز، دل مشغولی باید از درون بررسی شود. بنابراین، اتکا به معیار عمل خاص کافی نیست، بلکه این امکان هست که دل مشغولی متضمن عمل نکردن یا فراتر از عمل قابل مشاهده باشد، به گونه ای که ناظر بیرونی نتواند به عمل آشکار خاصی تحت عنوان دل مشغولی اشاره کند. چون دل مشغولی واقعی در ارتباط دو طرفه محقق می شود، گاهی وقتی شخص دل مشغولی پیدا می کند اما طرف مقابل نمی تواند ارتباط دل مشغولی را به درستی پاسخ دهد، نمی توان آن را با رفتار مشخصی نشان داد. هدف نادینگز (۱۹۸۶) از طرح این سؤال که «معیار دل مشغولی چیست؟ این است که ما نباید به دنبال معیارهای کاملا مشخص در این زمینه باشیم، بلکه به جای دسته بندی موضوعات دل مشغولی، غیر دل مشغولی و مانند اینها، بهتر است در پی شناخت ماهیت پیچیده، ذهنی و تعاملی دل مشغولی باشیم.


نادينگز معتقد است: به این سبب که در سطح تجویزی، با توجه به تفاوت های فرهنگی و شخصی در بروز غم خواری، اصول از جامعیت لازم بهره مند نیستند، اصل گروی در غم خواری پذیرفته نیست نادینگز، ۱۹۹۸، ص ۱۸۸). این مؤلفه از منظر تعلیم و تربیت اسلامی قابل نقد است. قواعد و معیارهای | همچون فرمول های انتزاعی هستند که اعمال و رفتارها را بر حسب آنها می سنجیم. معیارها می توانند هر وضعیت مطلوب یا نامطلوبی را در جریان تربیت مشخص کنند. تربیت مستلزم گذاشتن معیارها در اختیار متربی است. وی نه تنها باید دلیل و حکمت رفتار با حالتی را که در وی پدید می آید، بداند، بلکه باید قواعد کلی امور مطلوب و نامطلوب را در جریان تربیت بشناسد تا امکان ارزیابی برای وی فراهم شود. معیار شاخص رفتار مطلوب یا نامطلوب را معرفی می کند، به گونه ای که ما می توانیم آن رفتار را | در هر جایی که اتفاق می افتد، بازشناسی کنیم. معیار با توجه به کلیتی که دارد، به ما کمک می کند وضعیت مطلوب یا نامطلوب را، چه نزد خود و چه نزد دیگران و حتی مربی بازشناسی کنیم. همچنین معنای «اصل» در علوم کاربردی، به صورت قضیه ای بیان می شود که حاوی «باید» است، در حالی که در علوم نظری و تجربی، به شکل قضیه ای حاوی است، اظهار می شود. بر این اساس، هنگامی که از اصول تعلیم و تربیت سخن می گوییم، باید خود را به بیان قواعدی محدود کنیم که به منزله راهنمای عمل، تدابير تعلیم و تربیتی ما را هدایت می کند (باقری، ۱۳۸۸، ص ۸۸) 6. غفلت از عوامل درونی در تربیت انتقاد اسلوت از نادینگر این است که از آنجا که تکیه اصلی غم خواری بر ارتباط است و ارتباط عاملی بیرونی است، پس بهتر است غم خواری بر ملاکی درونی مبتنی باشد تا بیرونی. در نتیجه، اسلوت پیشنهاد می کند که به جای بنا کردن اخلاق غم خواری بر ارزش روابط غم خواری، بهتر است غم خواری را بر یک ارزش درونی، نگرش با انگیزه اخلاقی بنا کنیم (موحد و همکاران، ۱۳۸۷، ص ۱۸۰)
نادينگز معتقد است: به این سبب که در سطح تجویزی، با توجه به تفاوت های فرهنگی و شخصی در بروز غم خواری، اصول از جامعیت لازم بهره مند نیستند، اصل گروی در غم خواری پذیرفته نیست نادینگز، ۱۹۹۸، ص ۱۸۸). این مؤلفه از منظر تعلیم و تربیت اسلامی قابل نقد است. قواعد و معیارهای | همچون فرمول های انتزاعی هستند که اعمال و رفتارها را بر حسب آنها می سنجیم. معیارها می توانند هر وضعیت مطلوب یا نامطلوبی را در جریان تربیت مشخص کنند. تربیت مستلزم گذاشتن معیارها در اختیار متربی است. وی نه تنها باید دلیل و حکمت رفتار با حالتی را که در وی پدید می آید، بداند، بلکه باید قواعد کلی امور مطلوب و نامطلوب را در جریان تربیت بشناسد تا امکان ارزیابی برای وی فراهم شود. معیار شاخص رفتار مطلوب یا نامطلوب را معرفی می کند، به گونه ای که ما می توانیم آن رفتار را | در هر جایی که اتفاق می افتد، بازشناسی کنیم. معیار با توجه به کلیتی که دارد، به ما کمک می کند وضعیت مطلوب یا نامطلوب را، چه نزد خود و چه نزد دیگران و حتی مربی بازشناسی کنیم. همچنین معنای «اصل» در علوم کاربردی، به صورت قضیه ای بیان می شود که حاوی «باید» است، در حالی که در علوم نظری و تجربی، به شکل قضیه ای حاوی است، اظهار می شود. بر این اساس، هنگامی که از اصول تعلیم و تربیت سخن می گوییم، باید خود را به بیان قواعدی محدود کنیم که به منزله راهنمای عمل، تدابير تعلیم و تربیتی ما را هدایت می کند (باقری، ۱۳۸۸، ص ۸۸)  
=== غفلت از عوامل درونی در تربیت ===
انتقاد اسلوت از نادینگر این است که از آنجا که تکیه اصلی غم خواری بر ارتباط است و ارتباط عاملی بیرونی است، پس بهتر است غم خواری بر ملاکی درونی مبتنی باشد تا بیرونی. در نتیجه، اسلوت پیشنهاد می کند که به جای بنا کردن اخلاق غم خواری بر ارزش روابط غم خواری، بهتر است غم خواری را بر یک ارزش درونی، نگرش با انگیزه اخلاقی بنا کنیم (موحد و همکاران، ۱۳۸۷، ص ۱۸۰)


در این زمینه، در تربیت اسلامی نیز بر مؤلفه «تحرک درونی» تأکید شده است. تربیت فرایندی است که در آن، فرد انگیزه های عمل خود را در خود، به نحو روشن و بارز ملاحظه می کند. به بیان تمثیلی، می توان گفت: تفاوت «تربیت» با «شبه تربیت»، مانند تفاوت جوشیدن چشمه با پر کردن استخری از آب است. هر دو از آب برخوردارند، اما تفاوت در نوع برخورداری است؛ برخورداری از درون و برخورداری از بیرون. تربیت فرایندی است که در آن، سرانجام باید در درون فرد تحولی رخ دهد و او با انگیزه روشن، بداند که چگونه باید رفتار کند، چگونه فکر کند و چه ویژگی هایی داشته باشد (باقری، ۱۳۸۸، ص ۹۷-۹۶).
در این زمینه، در تربیت اسلامی نیز بر مؤلفه «تحرک درونی» تأکید شده است. تربیت فرایندی است که در آن، فرد انگیزه های عمل خود را در خود، به نحو روشن و بارز ملاحظه می کند. به بیان تمثیلی، می توان گفت: تفاوت «تربیت» با «شبه تربیت»، مانند تفاوت جوشیدن چشمه با پر کردن استخری از آب است. هر دو از آب برخوردارند، اما تفاوت در نوع برخورداری است؛ برخورداری از درون و برخورداری از بیرون. تربیت فرایندی است که در آن، سرانجام باید در درون فرد تحولی رخ دهد و او با انگیزه روشن، بداند که چگونه باید رفتار کند، چگونه فکر کند و چه ویژگی هایی داشته باشد (باقری، ۱۳۸۸، ص ۹۷-۹۶).
۵۳۰

ویرایش