جنسیت دیتا:کاربران

از جنسیت دیتا

اتحادیه غیبی نسوان

اتحادیه غیبی نسوان در سال1325ه.ق/1907م در تهران تشکیل شد. و در اوایل سال 1326ه.ق فعالیت خود را علنی کرد. تا آنجایی که یافته ایم تنها تشکل سیاسی زنان، که در دوره اول مجلس شورای ملی به فعالیت می پرداخت اتحادیه غیبی نسوان است. در مورد بنیانگذاران آن اطلاع چندانی در دسترس نیست. برای اینکه فعالیت خود را علنی کنند ابتدا نمایندگان مجلس شورای ملی را مورد سنجش قرار دادند که آیا از سوی آنان حمایت می شود یا با آنان مخالفت می شود، در واکنش به این اقدام برخی اجتماع زنان را شرعی دانستند و برخی بعید می دانستند زنان عفیفه در این کار وارد شوند و معتقد بودند برای جلوگیری از فساد باید جلوی این زنان باید گرفته شود. برخی هم آن را شرعی دانستند مگر اینکه اقدام فساد انگیزی انجام دهند . سید حسن تقی زاده از موافقان اجتماع زنان بود و گفت به موجب قانون اساسی هیچ ایرادی به آن وارد نیست مادامی که مخل دین و دنیا نباشد . برخی هم بررسی این موضوع را وظیفه روزنامه ها دانستند، نهایتا اکثریت مجلس نظر موافقی نسبت به آن نداشتند. محمد حسن خسروپناه معتقد است علت مخالفت مجلس با این موضوع، نیات سیاسی این انجمن است زیرا همچون سایر انجمن های زنانه به امور خیاطی یا تحریم کالاهای وارداتی نمی پردازد. نماینده اتحادیه غیبی نسوان در شعبان 1325 مقاله ای را در روزنامه ندای وطن منتشر کرد و از عملکرد یکساله مجلس انتقاد جدی پرداخت که نتوانستند اقدامی مناسب انجام دهند. در نقد منتشر شده توسط اتحادیه انجمن غیبی نسوان این امر مشخص است که آگاهی درستی از وظایف مجلس، وزرا و شاه ندارند و آنچه نقد می کنند لزوما مربوط به وظایف مجلس نیست. آنها اعتقاد به برابری زن و مرد در حکومت دارند و خواستارند 40 روز حکومت به زنان داده شود تا تغییر را در حکومت داری ببینند به همین جهت رئوس اصلاحات خود را نام می برند که این اصلاحات نشانگر حساسیت های اجتماعی، سیاسی اتحادیه غیبی نسوان است در اینجا به چند مورد از این اصلاحیات اشاره می کنیم 1. تصحیح قانون 2. قتل عام ظالمین 3. شکستن انبار جو و گندم متمولین 5. قرار دادن کمپانی نان 6. برپاکردن بانک ملی 7 اصلاح قنوات و آب شهری و... آنها به دنبال نقش فعالانه زنان در محیط اجتماع بودند . این در حالی بود که در خاورمیانه آن زمان روند تجدد طلبانه آنها، دیده نمی شد.

منبع

  • هدف ها و مبارزه زن ایرانیاز انقلاب مشروطیت تا سلطنت پهلوی،ص22-29