پرش به محتوا

کاربر:Fathi70: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۰٬۶۰۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
صفحه را خالی کرد
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه را خالی کرد)
 
خط ۱: خط ۱:


نشوز
نشوز در لغت
نشوز در اصل به معناى ارتفاع و بلند شدن است. شرعاهمان خروج از طاعت يعنى بيرون رفتن يكى از زوجين از دائره فرمان و اطاعت ديگرى مى ‏باشد.<ref>جابرى، فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامى‏، ص174.</ref> کراهت داشتن زن و شوهر هر یک از دیگری و ناساختن زن با شوهر و یا شوهر با زن معنای دقیق نشوز است .<ref>دهخدا، لغت نامه،واژه ی نشوز</ref>
نشوز در اصطلاح
نشوز اصطلاحی فقهی است که عبارت است از انجام ندادن وظایف شرعی در قبال همسر.  <ref>شهیدثانی، الروضة البهیة، ج۵، ص۴۲۷ </ref>عدم اطاعت و تمکین نکردن زن از مرد و پرداخت نکردن نفقه از طرف مرد نشوز محسوب می شود.  <ref>امام خمینی(تحرير الوسيلة(ترجمه فارسى)، ج‏2، ص: 326</ref>)
به تعبیر دقیقتر نشوز در زوجه، خروج او از اطاعت شوهر است در اطاعتى كه بر زن واجب مى ‏باشد، به اينكه خود را به تمكين او در نياورد و چيزهايى را كه تنفرآور است و با تمتع و لذت بردن از او سازگارى ندارد از خود برطرف نكند، بلكه ترك نظافت و آرايش خود با اينكه شوهر آن‏ها را مى ‏خواهد از اين قبيل است. و همچنين است خروج او از خانه او بدون اذن شوهر و غير اين‏ها. و در جايى كه اطاعت از او واجب نيست ترك آن موجب تحقق نشوز نمى ‏باشد؛ پس اگر زن از خدمات خانه و حوائج مرد كه با تمتع بردن او ارتباط ندارد از قبيل جارو كردن يا خياطى يا غذا پختن يا غير اين‏ها، حتى آب دادن و پهن كردن رختخواب، خوددارى نمايد نشوز تحقق پيدا نمى ‏كند.
همان طور كه نشوز از طرف زوجه محقق مى‏ شود همچنين از طرف شوهر هم با تعدّى بر زن و قيام نكردن به حقوق واجب زن، نشوز تحقق مى‏ يابد؛ پس اگر نشوز از شوهر به سبب جلوگيرى از حقوق زن از قبيل تقسيم همخوابگى و نفقه و مانند اين‏ها آشكار شود، پس او حق مطالبه از شوهر را دارد، و او را موعظه مى‏ نمايد پس اگر مؤثر نشود مرافعه را پيش حاكم شرع مى‏ برد و او را به آن ملزم مى‏ كند و زن حق ندارد زوج را مهجور كند و يا او را بزند، و هنگامى كه حاكم بر نشوز زوج و تعدّى او اطلاع پيدا كرد او را از انجام آنچه كه بر او حرام است، نهى مى‏ كند و به انجام آنچه كه بر او واجب است امر مى ‏نمايد، پس اگر نافع شود كه همان، وگرنه آن طور كه مصلحت مى‏ بيند او را تعزير مى‏ كند. و حاكم شرع هم حق دارد از مال شوهر- در صورت امتناع از آن- او را انفاق نمايد و لو اينكه املاك او را بفروشد در صورتى كه متوقف بر آن باشد. <ref>امام خمینی تحرير الوسيلة(ترجمه فارسى)، ج‏2، ص: 326</ref>)
نشوز در قرآن
قرآن مجيد درباره ی نشوز زن مى‏ فرمايد:
«... وَ اللَّاتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ». <ref>سوره نساء آيه34</ref>
در تفسیر این آیه مىه است:
زنانى كه از وظائف خود سرپيچى مى‏كنند و نشانه‏ هاى ناسازگارى در آنها ديده مى ‏شود، مردان در برابر اين گونه زنان وظائف و مسئوليتهايى دارند كه بايد مرحله به مرحله انجام گردد، و در هر صورت مراقب باشند كه از حريم عدالت تجاوز نكنند، اين وظائف به ترتيب زير در آيه بيان شده است: مرحله اول: در مورد زنانى است كه نشانه ‏هاى سركشى و عداوت و دشمنى در آنها آشكار مى‏ گردد كه قرآن در جمله فوق از آنها چنين تعبير مى‏ كند:" زنانى را كه از طغيان و سركشى آنها مى‏ ترسيد موعظه كنيد و پند و اندرز دهيد" و به اين ترتيب آنها كه پا از حريم نظام خانوادگى فراتر مى ‏گذارند قبل از هر چيز بايد بوسيله اندرزهاى دوستانه و بيان نتائج سوء اينگونه كارها آنان را براه آورد و متوجه مسئوليت خود نمود. مرحله دوم: " در صورتى كه اندرزهاى شما سودى نداد، در بستر از آنها دورى كنيد" و با اين عكس العمل و بى اعتنايى و به اصطلاح قهر كردن، عدم رضايت خود را از رفتار آنها آشكار سازيد شايد همين" واكنش خفيف" در روح آنان مؤثر گردد. مرحله سوم: در صورتى كه سركشى و پشت‏پازدن به وظائف و مسئوليتها از حد بگذرد و هم چنان در راه قانون شكنى با لجاجت و سرسختى گام بردارند، نه اندرزها تاثير كند، و نه جدا شدن در بستر و كم اعتنايى نفعى ببخشد و راهى جز" شدت عمل" باقى‏ نماند، براى وادار كردن آنها به انجام تعهدها و مسئوليتهاى خود چاره منحصر به- خشونت و شدت عمل گردد، در اينجا اجازه داده شده كه از طريق" تنبيه بدنى" آنها را به انجام وظائف خويش وادار كنند. ممكن است سوال شود كه چگونه اسلام به مردان اجازه داده كه در مورد زنان متوسل به تنبيه بدنى شوند؟! پاسخ این است که با توجه به معنى آيه و رواياتى كه در بيان آن وارد شده و توضيح آن در كتب فقهى آمده است و همچنين با توضيحاتى كه روانشناسان امروز مى‏ دهند چندان پيچيده نيست زيرا: اولا آيه، مسئله تنبيه بدنى را در مورد افراد وظيفه ‏نشناسى مجاز شمرده كه هيچ وسيله ديگرى در باره آنان مفيد واقع نشود، و اتفاقا اين موضوع تازه‏ اى نيست كه منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانين دنيا هنگامى كه طرق مسالمت‏ آميز براى وادار كردن افراد به انجام وظيفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت مى ‏شوند، نه تنها از طريق ضرب بلكه گاهى در موارد خاصى مجازات‏ هايى شديدتر از آن نيز قائل مى‏ شوند كه تا سرحد اعدام پيش مى‏ رود. ثانيا" تنبيه بدنى" در اينجا- همانطور كه در كتب فقهى نيز آمده است- بايد ملايم و خفيف باشد بطورى كه نه موجب شكستگى و نه مجروح شدن گردد و نه باعث كمبودى بدن.
ثالثا روانكاوان امروز معتقدند كه جمعى از زنان داراى حالتى بنام‏ " مازوشيسم" (آزارطلبى) هستند و گاه كه اين حالت در آنها تشديد مى‏ شود تنها راه آرامش آنان تنبيه مختصر بدنى است، بنا بر اين ممكن است ناظر به چنين افرادى باشد كه تنبيه خفيف بدنى در موارد آنان جنبه آرام بخشى دارد و يك نوع درمان روانى است. مسلم است كه اگر يكى از اين مراحل مؤثر واقع شود و زن به انجام وظيفه خود اقدام كند مرد حق ندارد بهانه ‏گيرى كرده، در صدد آزار زن برآيد، لذا به دنبال اين جمله مى ‏فرمايد: " اگر آنها اطاعت كنند به آنها تعدى نكنيد".
و اگر گفته شود كه نظير اين طغيان و سركشى و تجاوز در مردان نيز ممكن است آيا مردان نيز مشمول چنين مجازات هايى خواهند شد؟
در پاسخ مى ‏گوئيم آرى مردان هم درست همانند زنان در صورت تخلف از وظائف مجازات مى‏ گردند حتى مجازات بدنى، منتها چون اين كار غالبا از عهده زنان خارج است حاكم شرع موظف است كه مردان متخلف را از طرق مختلف و حتى از طريق تعزير (مجازات بدنى) به وظائف خود آشنا سازد. <ref>مکارم، تفسير نمونه، ج‏3، ص: 372تا ص375.
</ref>
قران ىر مورد نشوز مردان می فرماید:«وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً». <ref>سوره نساء آيه 128</ref>
==پانویس==
{{پانویس}}
منابع
قرآن کریم.
دهخدا، لغت نامه، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، مؤسسه لغت نامه دهخدا، ۱۳۷۷ش.
جابرى عربلو، ‏، محسن فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامى‏، امير كبير، تهران1362 ه. ش‏.
مام خمینی، تحرير الوسيلة ، موسسة تنظيم و نشر آثار الإمام الخمينى( قدس سره) – تهران، 1434 ه. ق
شهیدثانی،زین الدین بن علی، الروضة البهیة فی شرح المعه الدمشقیه،قم:منشورات مکتبه الداوری1410ق.
مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ‏ دار الكتب الإسلامية، تهران،‏1371 ه. ش‏.
۶٬۲۰۵

ویرایش