زیبا میرحسینی: تفاوت میان نسخهها
←نشوز زن
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
===نشوز زن=== | ===نشوز زن=== | ||
زیبا | زیبا میرحسینی، در مقالهای زیرعنوان "رام کردن زنان سرکش»" مینویسد: "این خوف شوهر از نشوز است که باعث میشود گوینده قرآن راهکار سه-مرحلهی را پیشنهاد دهد. با اینحال، این کلمه که با ظرافت تمام داخل آیه شده اکثراً با بیدقتی تفسیر شده است." اکثر مفسرین سنتی مجبور شدند که، خوف [[نشوز]] را علم به [[نشوز]]، نه ترس وقوع آن معنا کنند تا بتوانند دلیل شرعی بر راهکار سه مرحله بعنوان تنبیه [[زن]] ارائه بدارند. زیرا معنی نداشت که، به صرف خوف از وقوع امری به اصطلاح -قصاص قبل از جنایت- کرد و عکسالعمل تنبیهی نشان داد. به طور مثال شافعی و به تبع او سید قطب، خوف [[نشوز]] را به مرحله اول از راهکار (موعظه) و ضرب فزیکی را به زمان واقع شدن [[نشوز]] مربوط دانستند. مفسرین معاصر، خوف [[نشوز]] را همان احساس خطر از ناسازگاری [[زن]] معنا کردهاند. فمینستها با استناد به اینکه خوف [[نشوز]] با وقوع [[نشوز]] فرق دارد٬ راهکار سه مرحله تنبیه [[زن]] را مورد چالش قرار دادند، بدین ترتیب که این تفسیر از آیه به معنای قصاص قبل از جنایت است، و نشان دادهاند که چگونه کلمات و معنی عبارات آیه تحت تاثیر شرایط اجتماعی-فرهنگی مفسران قرار گرفته است. میرحسینی، میافزاید: «[[نشوز]]، همان احساس شوهر است. در واقع همین ترس از [[نشوز]] است که٬ برای [[زن]] عواقب دارد. و راهکار سه مرحله برای جلوگیری از عواقب این ترس برای [[زن]] طراحی شده است. به عبارت دیگر، مقصود آیه تعدیل ترس شوهر و عواقب آن برای [[زن]] ناشزه است، نه [[نشوز زن]]». مفسران نیمه سنتی و فمینستها، عموماً [[نشوز]] را <ref>سوره نساء ۳۴ و نساء۱۲۸</ref> چه از جانب [[زن]] یا چه از جانب مرد- ناسازگاری در قرار [[ازدواج]] معنی کردهاند. ولی اکثر٬ متعرضِ بار منفی [[نشوز]] که مفسرین سنتی برای [[نشوز]] در نساء ۳۴ قایل شده بودند، نشدند.<ref>میرحسینی، زیبا، زن در قرآن، بی بی سی، فریحه ایثار، 98/09/28</ref> | ||
===قوامیت مرد=== | ===قوامیت مرد=== | ||
در قلب برساخته نابرابر حقوق جنسیتی در سنت حقوقی اسلام این ایده قرار دارد که خداوند به مردان اقتدار و سلطه بر زنان را تفویض کرده است. مدافعان اقتدار مردانه متناوباً به عنوان توجیه اصلی خود اغلب آیه ۳۴ سوره نساء را مورد استناد قرار میدهند، آیهای که فقهای پیشامدرن از آن مفهوم قوامیت را بیرون میکشند و آنرا قطب نمای تعریف و تنظیم روابط جنسیتی قرار میدهند. بنابراین ما باید از این آیه شروع کنیم و چگونگی تفسیر و ترجمه آن به احکام شرعی را مورد بررسی قرار دهیم. به نظر من برساخت حقوقی قوامیت، که در متن قرارداد ازدواج جای گرفته، منطقی برای سایر نابرابریهای حقوقی را نیز فراهم میکرده، نابرابریهایی چون حق مردان برای چندهمسری و حق طلاق یک طرفه، سهم کمتر زنان در ارث، و ممنوعیت قضاوت یا رهبری سیاسی برای زنان. این بدان معناست که، زنان برای برخورداری از موقعیتهایی که با قدرت گره خوردهاند صلاحیت نداشتند چراکه آنان تحت اقتدار شوهران خود بودند و افرادی آزاد محسوب نمیشدند، و بنابراین قادر نبودند عدالت منصفانهای را برقرار سازند. همچنین، از آنجا که مردان تامین کننده زنان بودند، سهم کمتر زنان از ارث عادلانه به نظر میرسید. این نابرابریها در حقوق به واسطه سایر استدلالها نیز منطقی و موجه جلوه میکرد، استدلالهایی مبتنی بر پیش فرضهایی درباره تفاوتهای ذاتی و طبیعی میان دو جنس، پیش فرضهایی که زنان را طبیعتا ضعیفتر و احساساتیتر میدانست، صفاتی که شایسته یک رهبر نیستند؛ و اینکه زنان برای به دنیا آوردن بچه خلق شدهاند، کارکردی که آنان را به خانه محدود میکند، این بدان معناست که مردان باید زنان را حمایت و تامین کنند.<ref>میرحسینی، زیبا، سنت حقوقی مسلمانان و چالش برابری جنسیتی، ترجمه: هدا مبصری، 94/11/25</ref> | در قلب برساخته نابرابر حقوق جنسیتی در سنت حقوقی اسلام این ایده قرار دارد که خداوند به مردان اقتدار و سلطه بر زنان را تفویض کرده است. مدافعان اقتدار مردانه متناوباً به عنوان توجیه اصلی خود اغلب آیه ۳۴ سوره نساء را مورد استناد قرار میدهند، آیهای که فقهای پیشامدرن از آن مفهوم قوامیت را بیرون میکشند و آنرا قطب نمای تعریف و تنظیم روابط جنسیتی قرار میدهند. بنابراین ما باید از این آیه شروع کنیم و چگونگی تفسیر و ترجمه آن به احکام شرعی را مورد بررسی قرار دهیم. به نظر من برساخت حقوقی قوامیت، که در متن قرارداد ازدواج جای گرفته، منطقی برای سایر نابرابریهای حقوقی را نیز فراهم میکرده، نابرابریهایی چون حق مردان برای چندهمسری و حق طلاق یک طرفه، سهم کمتر زنان در ارث، و ممنوعیت قضاوت یا رهبری سیاسی برای زنان. این بدان معناست که، زنان برای برخورداری از موقعیتهایی که با قدرت گره خوردهاند صلاحیت نداشتند چراکه آنان تحت اقتدار شوهران خود بودند و افرادی آزاد محسوب نمیشدند، و بنابراین قادر نبودند عدالت منصفانهای را برقرار سازند. همچنین، از آنجا که مردان تامین کننده زنان بودند، سهم کمتر زنان از ارث عادلانه به نظر میرسید. این نابرابریها در حقوق به واسطه سایر استدلالها نیز منطقی و موجه جلوه میکرد، استدلالهایی مبتنی بر پیش فرضهایی درباره تفاوتهای ذاتی و طبیعی میان دو جنس، پیش فرضهایی که زنان را طبیعتا ضعیفتر و احساساتیتر میدانست، صفاتی که شایسته یک رهبر نیستند؛ و اینکه زنان برای به دنیا آوردن بچه خلق شدهاند، کارکردی که آنان را به خانه محدود میکند، این بدان معناست که مردان باید زنان را حمایت و تامین کنند.<ref>میرحسینی، زیبا، سنت حقوقی مسلمانان و چالش برابری جنسیتی، ترجمه: هدا مبصری، 94/11/25</ref> |