رجل سیاسی: تفاوت میان نسخهها
←سیاسی
(←سیاسی) |
Farabzadeh (بحث | مشارکتها) (←سیاسی) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
[[رجل]] در لغت به معنای مرد است ، همچنین به معنای پا به شرط کسر ر و '''بزرگ''' نیز آمده است.<ref>[https://abadis.ir/fatofa/%D8%B1%D8%AC%D9%84/ سایت آپاندیس به نقل از لغت نامه دهخدا]</ref> جمع این لغت رجال می باشد. | [[رجل]] در لغت به معنای مرد است ، همچنین به معنای پا به شرط کسر ر و '''بزرگ''' نیز آمده است.<ref>[https://abadis.ir/fatofa/%D8%B1%D8%AC%D9%84/ سایت آپاندیس به نقل از لغت نامه دهخدا]</ref> جمع این لغت رجال می باشد. | ||
== سیاسی == | == سیاسی == | ||
سیاست\سیاسی به معنای اهل سیاست بودن است و در لغت و اصطلاح معانی مختلفی دارد . از جهت لغوی به مفهوم تدبیر، اصلاح و تربیت است. از این رو، در معانى امر و نهی کردن مردم، ریاست کردن، حکم راندن، مصلحت اندیشیدن، کیفر دادن، تربیت و ادب کردن، تمرین دادن حیوانات، به اصلاح چیزى همت گماردن و نگاهداری و حراست، به کار رفته است.<ref>لغت نامه دهخدا زیر واژه سیاست </ref> بنابراین سیاست را به معنای تصدی شئون رعیت و تدبیر امور مملکت می دانند.<ref> خدادادی، محمد اسماعیل ، مبانی علم سیاست ،ص 17 </ref> | |||
در معنای اصطلاحی آن نیز به عنوان نمونه پیتر مرکل، سیاست را در چارچوبی اخلاقی چنین تعریف میکند: سیاست، در بهترین حالت، جستجوی اصیل و باشکوهی است برای برقراری نظم و عدالتی شایسته و تمام و کمال و در بدترین حالت، دزدی خودخواهانه قدرت، افتخار و ثروت است.کوئینسی رایت در کتاب کلاسیک خود با نام مطالعه روابط بینالملل، سیاست بینالملل را چنین تعریف میکند: سیاست بین الملل، هنر تاثیر گذاری، به انحصار درآوردن و کنترل گروههای اصلی جهان و استفاده از مقاصد گروههای موافق علیه گروههای مخالف است.<ref>خدادادی، محمد اسماعیل ، مبانی علم سیاست، ص17</ref> فرهنگستان علوم ، سیاست را در دو معنی آورده است: 1- فن و شیوه اداره کشور یا واحد سیاسی 2- مسیری که حکومت یا دولت یا حزب برای تحقق اهداف خود تعین و طی می کند.<ref>[http://pajoohe.ir/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%DA%86%D9%87-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F__a-45789.aspx سایت پژوهه]</ref> فرهنگستان علوم ، سیاست را در دو معنی آورده است: 1- فن و شیوه اداره کشور یا واحد سیاسی 2- مسیری که حکومت یا دولت یا حزب برای تحقق اهداف خود تعین و طی می کند.<ref>[https://www.vajehyab.com/?q=%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA&t=text&s=5&f=farhangestan فرهنگستان علوم نقل از واژه یاب]</ref> | در معنای اصطلاحی آن نیز به عنوان نمونه پیتر مرکل، سیاست را در چارچوبی اخلاقی چنین تعریف میکند: سیاست، در بهترین حالت، جستجوی اصیل و باشکوهی است برای برقراری نظم و عدالتی شایسته و تمام و کمال و در بدترین حالت، دزدی خودخواهانه قدرت، افتخار و ثروت است.کوئینسی رایت در کتاب کلاسیک خود با نام مطالعه روابط بینالملل، سیاست بینالملل را چنین تعریف میکند: سیاست بین الملل، هنر تاثیر گذاری، به انحصار درآوردن و کنترل گروههای اصلی جهان و استفاده از مقاصد گروههای موافق علیه گروههای مخالف است.<ref>خدادادی، محمد اسماعیل ، مبانی علم سیاست، ص17</ref> فرهنگستان علوم ، سیاست را در دو معنی آورده است: 1- فن و شیوه اداره کشور یا واحد سیاسی 2- مسیری که حکومت یا دولت یا حزب برای تحقق اهداف خود تعین و طی می کند.<ref>[http://pajoohe.ir/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%DA%86%D9%87-%D9%85%D8%B9%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%9F__a-45789.aspx سایت پژوهه]</ref> فرهنگستان علوم ، سیاست را در دو معنی آورده است: 1- فن و شیوه اداره کشور یا واحد سیاسی 2- مسیری که حکومت یا دولت یا حزب برای تحقق اهداف خود تعین و طی می کند.<ref>[https://www.vajehyab.com/?q=%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA&t=text&s=5&f=farhangestan فرهنگستان علوم نقل از واژه یاب]</ref> | ||