پرش به محتوا

(بی بی) مریم: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۰ سپتامبر ۲۰۲۲
خط ۳۶: خط ۳۶:
==کرامات نقل شده==
==کرامات نقل شده==
[[پدر]]ش از او دلیل عدم پذیرش کنیزکان سال یافته را پرسید؟ او در جواب گفت: چون آن‌ها جهاندیده‌اند و عمری گذرانیده، و نیک و بد را آزموده و تفرس پیدا کرده، و مکر و حیله و فریب آموخته و حرص دنیوی بر آنها غالب گردیده، و عقل آنان به کمال رسیده؛ من صغیره و ناقص‌العقل هستم، مبادا که بدبختی از کثافت دنیوی آنان، دامن مرا پر کند و واسطه سازد. چون حرص بر آنان غالب است، به این فریفته شده و به من سخن آرند. چون که عقلم ناقص است و شیطان در کمین است به ناگاه به سخن آنها فریفته شوم، و سخن من به او رسد یا چشمم به جانب وی افتد نسبت به خدا عاصی شوم و در میان خلق شرمسار و در پیش تو خجل و منفعل گردم، بدین خاطر است که آنها را قبول ندارم.  
[[پدر]]ش از او دلیل عدم پذیرش کنیزکان سال یافته را پرسید؟ او در جواب گفت: چون آن‌ها جهاندیده‌اند و عمری گذرانیده، و نیک و بد را آزموده و تفرس پیدا کرده، و مکر و حیله و فریب آموخته و حرص دنیوی بر آنها غالب گردیده، و عقل آنان به کمال رسیده؛ من صغیره و ناقص‌العقل هستم، مبادا که بدبختی از کثافت دنیوی آنان، دامن مرا پر کند و واسطه سازد. چون حرص بر آنان غالب است، به این فریفته شده و به من سخن آرند. چون که عقلم ناقص است و شیطان در کمین است به ناگاه به سخن آنها فریفته شوم، و سخن من به او رسد یا چشمم به جانب وی افتد نسبت به خدا عاصی شوم و در میان خلق شرمسار و در پیش تو خجل و منفعل گردم، بدین خاطر است که آنها را قبول ندارم.  
[[پدر]]ش چون این سخن بشنید، بسی خوشحال و خدای تعالی را شکر بسیار کرد. آن گاه احدی را در خدمت وی نگذاشت و خودخدمت می‌کرد. <ref>رادفر، ابوالقاسم، [[زنان عارف؛ سوختگان عشق و اشتیاق]]، انتشارات مدحت، 1385، ص238</ref>
[[پدر]]ش چون این سخن بشنید، بسی خوشحال و خدای تعالی را شکر بسیار کرد. آن گاه احدی را در خدمت وی نگذاشت و خودخدمت می‌کرد. <ref>رادفر، ابوالقاسم، زنان عارف؛ سوختگان عشق و اشتیاق، انتشارات مدحت، 1385، ص238</ref>


دو رو بعد از این اتفاق <ref>همان</ref> در خواب آوازی به گوش او رسید که: خدمت به والدین بر فرزندان واجب است نه از جانب والدین به فرزندان. پس چطور خلاف آن عمل می‌کنی؟ بدان که حق تعالی خادمان را برای مخدومان آفریده تا بدانها خدمت کنند، چنانکه انبیاء را نیز خادمانی بود. تو چرا از خدمت خدمای خود ابا می‌کنی و از خدمت کردن [[پدر]] خود ابا نداری؟ چون چنین شنید، گریان نزد [[پدر]] رفت و گفت از این اتفاق به خدا توبه کردم. سپس پدرش خادمه صالحه‌ای که کنیزک صغیره‌ای بود به خدمت او گمارد. <ref>[[دایرۀ المعارف زن ایرانی]]، [[مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری]]، بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی، تهران، 1382، ص231</ref>  <ref>رادفر، ابوالقاسم، [[زنان عارف؛ سوختگان عشق و اشتیاق]]، انتشارات مدحت، 1385، ص239</ref>
دو رو بعد از این اتفاق <ref>همان</ref> در خواب آوازی به گوش او رسید که: خدمت به والدین بر فرزندان واجب است نه از جانب والدین به فرزندان. پس چطور خلاف آن عمل می‌کنی؟ بدان که حق تعالی خادمان را برای مخدومان آفریده تا بدانها خدمت کنند، چنانکه انبیاء را نیز خادمانی بود. تو چرا از خدمت خدمای خود ابا می‌کنی و از خدمت کردن [[پدر]] خود ابا نداری؟ چون چنین شنید، گریان نزد [[پدر]] رفت و گفت از این اتفاق به خدا توبه کردم. سپس پدرش خادمه صالحه‌ای که کنیزک صغیره‌ای بود به خدمت او گمارد. <ref>دایرۀ المعارف زن ایرانی، مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری، بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی، تهران، 1382، ص231</ref>  <ref>رادفر، ابوالقاسم، زنان عارف؛ سوختگان عشق و اشتیاق، انتشارات مدحت، 1385، ص239</ref>
روزی نشسته بود که از طریق آوازی به گوش خود از شهادت [[پدر]]ش و شهادت خود بشارت یافت. چون این خبر را به [[پدر]] داد، شکر کرد و خود را آماده شهادت نمود. شش ماه بعد، پس از لشکرکشی دشمن، [[پدر]] بی بی مریم نیز لشکر کشید و 6000 کافر در آن جنگ کشته شده و در آخر او نیز به شهادت رسید. پس از خبر شهادت [[پدر]]، بی بی مریم نیز به همراه برخی [[دختران]] لباس نبرد [[مردان]] پوشید و سلاح به دست گرفت و 25 تن از کفار را به قتل رساند و عاقبت او نیز به شهادت رسید. زمان شهادت او را 494ق در کاشغر ذکر کرده‌اند. <ref>[[دایرۀ المعارف زن ایرانی]]، [[مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری]]، بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی، تهران، 1382، ص231</ref>  <ref>تذکره بغراخانی: (تذکره مشایخ اویسیه)، مؤلف ناشناخته از سده دهم، تصحیح محمدمنیر عالم، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، اسلام آباد، 1376ش، ص 487</ref>
روزی نشسته بود که از طریق آوازی به گوش خود از شهادت [[پدر]]ش و شهادت خود بشارت یافت. چون این خبر را به [[پدر]] داد، شکر کرد و خود را آماده شهادت نمود. شش ماه بعد، پس از لشکرکشی دشمن، [[پدر]] بی بی مریم نیز لشکر کشید و 6000 کافر در آن جنگ کشته شده و در آخر او نیز به شهادت رسید. پس از خبر شهادت [[پدر]]، بی بی مریم نیز به همراه برخی [[دختران]] لباس نبرد [[مردان]] پوشید و سلاح به دست گرفت و 25 تن از کفار را به قتل رساند و عاقبت او نیز به شهادت رسید. زمان شهادت او را 494ق در کاشغر ذکر کرده‌اند. <ref>دایرۀ المعارف زن ایرانی، مرکز امور مشارکت زنان ریاست جمهوری، بنیاد دانشنامه بزرگ فارسی، تهران، 1382، ص231</ref>  <ref>تذکره بغراخانی: (تذکره مشایخ اویسیه)، مؤلف ناشناخته از سده دهم، تصحیح محمدمنیر عالم، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، اسلام آباد، 1376ش، ص 487</ref>


بنا به نقل تذکره بغراخانی؛ فرشتگان، شهدا را دفن کرده پس از چندی که سلطان یوسف از شیوخ سلسله اویسیه پس از حج به آن محل رسید. روح بی بی مریم بر او ظاهر گردید و مکان استخوان‌های خویش را بر او بازگو کرد و سلطان یوسف برای او قبری ساخت. <ref>تذکره بغراخانی: (تذکره مشایخ اویسیه)، مؤلف ناشناخته از سده دهم، تصحیح محمدمنیر عالم، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، اسلام آباد، 1376ش، ص488</ref>
بنا به نقل تذکره بغراخانی؛ فرشتگان، شهدا را دفن کرده پس از چندی که سلطان یوسف از شیوخ سلسله اویسیه پس از حج به آن محل رسید. روح بی بی مریم بر او ظاهر گردید و مکان استخوان‌های خویش را بر او بازگو کرد و سلطان یوسف برای او قبری ساخت. <ref>تذکره بغراخانی: (تذکره مشایخ اویسیه)، مؤلف ناشناخته از سده دهم، تصحیح محمدمنیر عالم، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، اسلام آباد، 1376ش، ص488</ref>


==پانویس==
==پانویس==
۶٬۲۰۵

ویرایش