فمینیسم

از جنسیت دیتا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۳۸ توسط نجم نجف پور (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «==عنوان مقاله== فمینیسم در ترازوي نقد ==درجه مقاله== علمی- پژوهشی ==چکیده== هدف تحقیق حاضر بررسی و نقد جریان فمینیسم و فمینیسم افراطی و نیز آسیب شناسی این پدیده است که به روش کتابخانه اي انجام گرفته است. پس از بررسی هاي انجام گرفته نتایج به دست آمده...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

عنوان مقاله

فمینیسم در ترازوي نقد

درجه مقاله

علمی- پژوهشی

چکیده

هدف تحقیق حاضر بررسی و نقد جریان فمینیسم و فمینیسم افراطی و نیز آسیب شناسی این پدیده است که به روش کتابخانه اي انجام گرفته است. پس از بررسی هاي انجام گرفته نتایج به دست آمده نشان گر این است که ستمهاي روا شده بر زن از بزرگترین و کهنترین ستمهاي تاریخ بشري است و بی شک، خردمندان و نیکخواهان باید به زودي براي این زخم کهنه و درد مزمن انسان، درمانی علمی، منطقی و عملی بجویند. بی تردید نه «مدافع حقوق زنان» الزاماً فمینیسم است و نه« منتقد فمینیسم» حتماً مخالف حقوق زنان است. به همین دلیل، دفاع از حقوق و منزلت انسانی زن را نیز با مرام« فمینیسم» نباید مساوي انگاشت. جریان فمینیسم با وجود تبلیغات گسترده، به ویژه در غرب نتوانست گامی مؤثر و عملی براي ارتقاي جایگاه زنان جهان بردارد و در برخی موارد با تندروي باعث نتیجه عکس و افول جایگاه زنان شده است. در این مقاله ابتدا تاریخچه فمینیسم، نحوه شکل گیري آن و امواج سه گانه فمینیسم بررسی شده است. پس از نقد و بررسی اقسام فمینیسم، تفاوتهاي میان فمینیسم مدرن و فمینیسم کلاسیک بیان شده، در ادامه آسیب شناسی فمینیسم و نقش فمینیسم افراطی در افول آمریکا مطرح گردیده است.

کلید واژه

زنان، فمینیسم، ستم به زنان، جایگاه زنان، حقوق زنان، نقد.

گزارش مقاله

نویسنده در این مقاله به مباحث ذیل پرداخته است:

مهمترین زمینه های پیدایش فمینیسم عبارتند از:

  • داشتن حق رأي زنان در بیشتر جوامع؛
  • نبود اصل امکان تحصیل یا تحصیلات عالی براي بانوان؛
  • فراهم نبودن زمینه اشتغال زنان در کارهاي اقتصادي، سیاسی و... ؛
  • نبود حق سرپرستی فرزند براي زنان در جوامع گوناگون؛
  • وجود دیدگاه فکري و فلسفی نادرست
  • نگاه کلیسا و دانشمندان مسیحی به زن با عنوان موجود درجه دوم و پست تر از مرد
  • نداشتن حق ارث و مالکیت زنان در برخی جوامع؛
  • خشونت مردان برضد زنان در خانه و جامعه با استفاده از امکاناتی که مردان داشتند؛ مثل

زور، ثروت و موقعیت اجتماعی.

  • نقش سرمایه داران و بنگاههای اقتصادی در قرن 18 و 19

تاریخچه حضور فمینیسم در اجتماع

الف) موج اول فمینیسم: بیشترین خواسته های موج اول شامل باور داشتن پیشاهنگی اهمیت زنان، جنبش سیاسی گسترده، دستیابی زنان به کارآموزي، آموزش و کار، بهبود وضعیت متأهل در قوانین، حق برابر با مردان براي طلاق و متارکه قانونی، حق رأي براي زنان و مسایل ویژگی جنسی و... . می باشد. ب) موج دوم فمینیسم: این موج بر اهمیت دیدگاههاي زنان تأکید میکند. طرفداران این موج، به بازسازي و انقلاب مفاهیم ) نه اصلاح مفاهیم( معتقدند و نظریه هاي موجود را جنسگرا و غیر قابل اصلاح می دانند. پژوهشهاي این جنبش، فرضها و تعمیمهاي حاصل از پژوهشهاي مردانه را انکار میکنند و به مبارزه با جهانبینی مردسالاري که فرودستی زنان را طبیعی میدانند، می پردازند. دستاوردهاي مهم این دوره عبارت اند از:

  • مبارزه براي جدایی روابط جنسی از تولید مثل در کشورهاي غربی؛
  • ظهور جنبش آزادي زنان در تمام امور
  • کاهش ازدواج و زادو ولد و افزایش آمار طلاق و تضعیف نظام خانواده؛
  • ایجاد مؤسسات فراوان فرهنگی و مطبوعاتی زنان؛
  • به دست آوردن قدرتهایی در زمینه اقتصادي و سیاسی

ج) موج سوم فمینیسم: از اوایل دهه نود، جهان غرب به نقشهاي سنتی خانواده، رویکردي جدید داشته و از حرکتهاي تند فمینیستی موج دوم کاسته شد؛ زیرا نتیجه ناپسند زیاده روي در حرکتهاي زن مدارانه، بیش از همه دامان زن را گرفت و خشونت روزافزون در خانواده و محیط کار و ناامنی جنسی، از این نتایج بود.

گرایشهاي فمینیستی

1- فمینیسم رادیکال طرفداران فمینیسم رادیکال بر این باورند که هیچ حوزه ای از جامعه, از تبیین مردانه بر کنار نیست، در نتیجه باید در هر جنبهاي از زندگی زن که طبیعی تلقی میشود، تردید کرد و براي انجام کارها شیوه هاي جدیدي یافت. 2- فمینیسم لیبرال:

فمینیستهاي لیبرال نبودن فرصتهاي برابر آموزشی در جامعه را دلیل ستم بر زنان میدانند وتلاش میکنند با انجام اصلاحاتی در این زمینه، بدون آنکه به بنیادهاي اجتماعی و اساسی موجود در جامعه دست بزنند، موقعیت زنان را بهبود بخشند. 3- فمینیسم سوسیال:

این جنبش متاثر از فمینیسم رادیکال است. این گرایش به بررسی ایرادها و اشکالهاي رویکرد لیبرالی پرداخته و تلاش کرده ازآنها دور بماند. در این دیدگاه، جنس، طبقه، نژاد، سن و ملیت، خود عوامل ستم بر زنان اند. فمینیسم سوسیال، مردسالاري را نظامی فراتاریخی میداند؛ به این معنا که مردان در طول تاریخ، بر زنان اعمال قدرت نموده اند و معتقد است که این نظام در جوامع سرمایهداري شکل خاصی می یابد. 4- فمینیسم مارکسیستی:

طرفداران فمینیسم مارکسیستی با تأکید بر مادرسالار بودن جوامع اولیه، معتقدند که پیدایش مالکیت خصوصی در جوامع، سبب در بند کشیدن زنان شده است و تا زمانی که نظام وجود دارد، این اسارت وجود خواهد داشت. 5- فمینیسم پست مدرن :

واژه فمینیسم پست مدرن تداعی کننده مجموعهاي از مفاهیم و طرز فکرها در مورد زنان و مسایل زنانه است که این مفاهیم، گاه متضاد و متعارض می باشند. این گرایش معتقد است روابطی که بر زنان تحمیل می شود و رفتارهایی که میان دختر و پسر تفاوت ایجاد می کند، موجب بردگی زن در تاریخ شده است؛ نه اموري مانند ازدواج و نقش مادري. 6- فمینیسم اسلامی:

این گرایش، تفسیري زنمدارانه از اسلام است که نتیجه آمیختگی اندیشه اسلامی و فمینیستی است . این گرایش در دو دهه اخیر در ایران و برخی از کشورهاي اسلامی پدید آمده است. این گروه، مردسالاري را مشکل اصلی زنان در خانواده، اجتماع، اقتصاد و سیاست می دانند و احکام متفاوت دینی را در مورد زن و مرد، تبعیض آمیز و مخالف با حرمت و آزادي انسان،حقوق بشر و برابري زن و مرد می شمرند. محورهاي اصلی این گرایش عبارتند از: 1- جدایی دینداري از دین مداري 2- تشابه حقوق زن و مرد 3- ثابت نبودن شریعت 4- توجه به نقش زن و اهمیت دادن به خانواده

نویسنده به بررسی ویژگیهاي مشترك گرایشهاي فمینیستی پرداخته است که شامل: 1-اومانیسم و انسانمداري 2-نفی ظلم و تبعیض علیه زنان 3-لزوم تغییر نظام خانواده 4-دین گریزي

در ادامه نویسنده به بررسی ومقایسه جهانبینی اسلام و ایدئولوژي فمینیستی می پردازد. و بیان می کند محور اصلی در تمام نظریه هاي فمینیسم اهداف و بهره مادي سازمان است. با گسترش اندیشه سود فردي به جاي اصل بودن بهره جمعی و بیشینه سازي سود مادي و همراهی زنان، این قشر وسیع جامعه، با حمله به کار خانگی و نقش مادري و با این توجیه که این فرایند روندي سنتی و اکتسابی دارد، زمینه براي طرح شعارهاي فمینیستی مهیا شد. در بینش فمینیستی، تشویق زنان به حضور جدي در صحنه هاي اقتصادي- اجتماعی جامعه،به مبارزه با جنس مخالف تبدیل شده، هدف نهایی آن رسیدن زن به مقام و منزلت مردانی است که سالها نردبان هاي ترقی را پیموده اند. این در حالی است که در بینش اسلام، زنان نه به دلیل برابري با مردان، بلکه بر اساس وظیفه شرعی مقام خلیفۀالهی در زمین، باید در صحنه هاي اجتماع، حضوري مؤثر، جدي و همه جانبه داشته باشند. به نظر میرسد انگاره هاي اسلامی جداي از جنسیت و بر اساس اصل انسانیت، زنان و مردان را همدوش و همیار در ساختن جامعهاي انسانی به تلاش براي اصلاح نظام اجتماعی دعوت می نماید، غرب و مسأله زنان با توجه به انعقاد قرادادها و تصویب قوانین مختص به زنان در غرب همچنان آمار و اطلاعات نشان می دهدکه مشکل همچنان باقی است و در مواردي، ظلم و ستم فقط چهره عوض کرده و با پوششی دیگر خودنمایی می کند.

نویسنده معتقد است گفتمان فمینیستی در ایران شامل مبانی فرهنگی و اجتماعی است. 1- مبانی فرهنگی از نظر فرهنگی، جنبش فمینیستی در جامعه ایران، دو نقطه را هدف قرار داده است: الف- فرهنگ ملی ب- فرهنگ مذهبی 2- مبانی اجتماعی وضعیت جدید زنان در ایران که به برکت انقلاب اسلامی پدید آمد، سبب مشارکت زنان در سطوح مختلف قدرت همچون مجلس خبرگان، مجلس شوراي اسلامی، وزارت، ارتش و سپاه، قوه قضاییه، دیوان عالی کشور و... شد، ولی طرفداران گرایشهاي افراطی مسئله رهبري را نیز از این مشارکتها جدا نمیکنند و براي رسیدن به آن تلاش می نمایند.

مهمترین پیامدهاي منفی فمینیسم

  • فروپاشی نهاد خانواده،
  • انکار ارزشها و هنجارهاي اخلاقی
  • پرداختن تکسویه و شتابکارانه به برخی از ارزشهاي از دست رفته زنان
  • شکست فمینیسم در رسیدن به اهداف پیشبینی شده
  • دامن زدن به تقابل و تعارض میان مرد و زن
  • تحقیر نقش مادري
  • تزلزل بنیان خانواده و پیدایش فرزندان پرخاشگر و بی عاطفه است.

نویسنده در ادامه به نقد فمینیسم پرداخته وآن را از دو منظر بررسی می کند: 1 -نقد برون دینی 2-نقد درون دینی در مورد تقابل دیدگاه فلسفی اسلام و فمینیسم به زن اینظور بیان می کند که در جهان بینی اسلام، زن در آفرینش از همان گوهري آفریده شده است که مرد آفریده شده و هر دو جنس در ماهیت و جوهر یکسان و یگانه اند و فرقی در ماهیت و حقیقت میان زن و مرد نیست. دیدگاه اسلام با نظر فمینیستهاي فرامدرن در مبنا تفاوتهاي زیادي دارد.

نتیجه

در حالی که در نگرش زیست شناختی به انسانها، که طرفداران دیدگاه سنتی با استناد بدان بسیاري از تبعیضهاي جنسیتی موجود در جامعه را توجیه میکنند، بین جنس و جنسیت تمایزي مشاهده نم یشود، در باورهاي طرفداري از زن (فمینیسم) تا آنجا در جداسازي این دو مقوله زیاده روي میشود که تفاوتهاي طبیعی ناشی از جنس زن در برابر جنسیت او، که منشأ نقشهاي جنسیتی است و براساس فرایند جامعه پذیري به وي القا می گردد، رنگ می بازد. در اسلام - که زیرساخت فکري جوامع مسلمان خاورمیانه است- ضمن آنکه تبعیض جنسیتی در حق زنان تأیید نمی شود، تفاوتهاي جنسی زن و مرد نیز نفی نمی گردد و بر این اساس، اندیشه فروتري یک جنس و برتري جنس دیگر، رد میشود.

راهکار فمینیستها نه زنان را به سمت منافع واقعی سوق می دهد و نه آرمانهاي خود فمینیستها را محقق میسازد؛ زیرا فمینیستها برخلاف اندیشه دینی(که آرامش روحی را برتر از برخورداري مادي میدان( محرومیت مادي زن را مهمترین چالش وي بیان کردهاند و از آنجایی که توصیه هاي فمینیستی فقط براي تأمین نیازهاي مادي زن است، نمیتواند به اهداف متعالی دست یابد و نمیتواند راه سعادت را بر زنان بگشاید. تنها و بهترین راه فراروي زن در طول تاریخ راهی است که دین برایش ترسیم کرده است و اگر در مقطعی از تاریخ زن به آن جایگاه که لایق آن است، نرسیده دلیلش را باید عملکرد نادرست افراد به مبانی دینی دانست نه نقص در قوانین الهی.

منبع

<ref>نویسندگان: خدیجه توفیقیان- مهدي افشون طهورا سال دوم بهار و تابستان 1388 شماره 3</ref> لینک مقاله:فمینیسم در ترازوی نقد