زن در مسیحیت

از جنسیت دیتا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۱۳ توسط Aleayoub (بحث | مشارکت‌ها)

{{#invoke:Infobox|infobox}}


زن در مسیحیت

تاریخ تحولات مسیحیت

دوران ظهور مسیحیت

در دوران ظهور مسیحیت، اعتقاد به ورود گناه به عالم توسط زنان، به زنان جایگاه نازلی داده بود و تبعیض علیه زنان رواج داشت.<ref>Apostolic Letter: Mulieris Dignitatem: Dignity And Vocation of the Women,John Paul II. </ref> در شرایطی که مردم زمانه عیسی از اینکه او با زنان گفت و گو می کند، شگفت زده می شدند، <ref>یوحنا 4: 27.</ref> عیسی در موضوعاتی با زنان سخن می گفت که کسی در آن زمان، زنان را مخاطب چنین مباحثی قرار نمی داد.<ref>همان 4: 14.</ref>

در فضایی که برخی ربی های یهودی معتقد بودند بهتر است تک تک ده فرمان را بسوزانیم تا اینکه با یک زن در ملأ عام گفت و گو کنیم، عیسی با زنان به صورت علنی و محبت آمیز<ref>همان 5: 11.</ref> و سرشار از افتخار و تکریم<ref>لوقا 13: 16 و 23: 28.</ref> سخن می گفت<ref>متی 28: 15 و 26: 6-13؛ یوحنا 11: 21-27؛ و لوقا 10: 38-42.</ref> و در تماثیل و حکایات خود از آنان یاد می کرد. از سوی دیگر، حلقه ای از زنان وفادار و پیرو عیسی، گرداگرد او و مادرش را در ایام حیات او فراگرفته بودند و به تعالیم او ایمان داشتند؛<ref>یوحنا 11: 27 و 12: 2.</ref> در ابلاغ پیام مسیحایی عیسی با مردان همگام بودند؛<ref>Apostolic Lettrr: Mulieris Dignitatem: Dignity And Vocation of the Wome, s15.</ref> او را در سفرهای تبلیغی همراهی،<ref>لوقا 8: 1-3؛ متی 27: 55؛ مرقس 15: 40-41؛ یوحنا 25: 19؛ همچنین ر.ک: علیجانی، زن در آئین مسیحیت، ص 169-171</ref> و مایحتاج او و پیروانش را فراهم می کردند؛ حتی برخی بیوه زنان فقیر دارایی های اندک خود را به او هدیه می دادند<ref>لوقا 21: 1-4؛ مرقس 12: 41-44.</ref> و برخی زنان دیگر، پاهای عیسی را با عطر شستشو و حتی در مواردی با موهای خود، خشک می کردند.<ref>یوحنا 12: 1-4؛ مرقس 14: 3-9؛ متی 7: 6 و لوقا 7: 36-38.</ref>

به گفته اناجیل، سران یهود که از سخنان و اعمال عیسی ناخشنود بودند، او را با خیانت یکی از حواریون به نام یهودای اسخریوطی دستگیر کردند و به حاکم رومی منطقه تحویل دادند و با فشار بر او، عیسی را به صلیب کشیدند.<ref>ر.ک: درسنامه ادیان ابراهیمی، ص 114-121.</ref>

دوره ی اصلاحات

فساد فراگیر کلیسا در قرون وسطی موجب شد دغدغه اصلاح امور کلیسا و بازگشت به آموزه های اصیل مسیحی پررنگ شود و اعتراضات پردامنه ای شکل بگیرد؛ تا آنکه در قرن شانزدهم، مارتین لوتر، اولریش تسوینگلی و ژان کالوین نهضتی را پایه گذاری کردند که نهضت اصلاح دینی یا پروتستانتیزم خوانده می شود.پیشرفت های علمی در این دوران، اعتماد انسان را به خود و عقلانیتش، و احساس بی نیازی از خدا و تردید در باورهای دینی را تقویت کرد. در این برهه -به ویژه از قرن هجدهم به بعد-، نقد کتاب مقدس،<ref>برخی تعارض ها میان آموزه های کتاب مقدس با یافته های علوم جدید، موجب شد نقادی کتاب مقدس و تردید در وحیانی بودن، محتوا و نویسندگان آن، و تارخ نگری رخدادهای مطرح شده در آن، رواج یابد.</ref> جدایی دین از سیاست، و اختصاص دین به عرصه خصوصی، انسان گرایی و خدا گریزی، عقل محوری و ایمان گریزی و تحولاتی از این دست، مسیحیت را ناگریزبه دفاع از آموزه های خود و شکل دهی به «الهیات جدید مسیحی» ساخت.

پیدایش فمینیسم در این دوران، بهانه ای برای بازخوانی متون مقدس به نفع زنان، به دست داد. مهم ترین تلاش فمینیست ها ارائه تصویری زنانه از خدا و تبیین جوهر اصلی زنانگی بود و تمایز گذاشتن میان ویژگی های جسمی و مسائل ناشی از فرهنگ، تحولی عمده در تفسیر زنانه کتاب مقدس به وجود آورد. بر این اساس، بسیاری از دیدگاه های رایج که به کتاب مقدس نسبت می دادند و تغییر ناپذیر پنداشته می شد، ناشی از تحولات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی تلقی گردید. تغییر در نمادهای الهیاتی مسیحی و شنیده شدن صدای زنان، از مهم ترین دغدغه های الهی دانان فمینیست بود.

آموزه های بنیادین مسیحیت

آفرینش و گناه نخستین

مسیحیان به روایتی از آفرینش معتقدند که در سفر پیدایش عهد عتیق بیان شد. در متن مقدس شرح داده شده که مار، حوا را اغوا کرد و او نیز آدم را فریفت و مرتکب کناه نافرمانی شدند. هنگامی که خدا به آدم عتاب می کند که آیا از آن درختی خوردی که قدغن کردم، آدم جواب می دهد: «این زنی که قرین من ساختی، وی از میوه درخت به من داد که خوردم». خداوند برای مجازات این گناه، به زن خطاب می کند: «الم و حمل تو را بسیار افزون گردانم؛ با الم، فرزندان خواهی زایید و اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو حکمرانی خواهد کرد».<ref>پیدایش 3: 16.</ref> به آدم نیز چنین می گوید: «چون که سخن زوجه ات را شنیدی و از آن درخت خوردی که امر فرموده، گفتم از آن نخوری، پس به سبب تو زمین ملعون شد و تمام عمرت از آن با رنج خواهی خورد».<ref>پیدایش 3: 17</ref> آنان همچنین از باغ عدن اخراج شدند.

در الهیات مسیحی، گناه ذاتی یا نخستین، توسط پولس بسیار برجسته شد و از زمان آگوستین به بعد، به آموزه اساسی مسیحیت تبدیل گردید.آگوستین تأکید داشت درست است خداوند انسان را به صورت خود آفریده بود، ولی اراده مندی انسان و فریب خوردگی از شیطان موجب شد که صورت الهی را از دست بدهد و سرشتش فاسد شود و به شر گرایش یابد <ref>(سلیمانی، سرشت انسان در اسلام و مسیحیت، ص158).</ref> مسیحیان بر این باورند که عدالت و قداست اولیه دو جنس در هنگام آفرینش، به دلیل بروز گناه نخستین آدم و حوا زایل شده است؛ انسان در پی این گناه، ناپاک و فاسق شد؛<ref>نوزادان بدون تعمید، حتی نوزادان کوچک، به دلیل گناه اصلی آدم، گناهکار به دنیا آمده، دارای تجربه مرگ روح هستند و بر همین اساس، باید تعمید شوند. (The canons and decrees of the sacred and oecumenical Council of Trent, Ed. and trans. J. Waterworth).</ref> دشمن خدا گردید؛ مقام فرزندی را از دست دادد و به یک غلام و عبد بدل شد. همچنین در کتاب مقدس مسیحی و تعالیم کلیسا، سلطه و حاکمیت شوهر بر زن و جایگاه فرودست او در قیاس با مرد، به عنوان مجازات گناه نخستین برای زنان در نظر گرفته شده و جنبه ی تأدیبی دارد. آنان معتقدند گرچه جهان پس از گناه آدم و حوا تنزل یافته، ذاتا خیر است و اگر نقص و عیبی در عالم مشاهده می شود، با گناه آدم و حوا وارد شده و امری عرضی است. بر این اساس، بعد از آدم و حوای دومین (یعنی عیسی و مریم)، خلقت دوباره نیکویی خود را باز می یابد.<ref>مک براین، «آیین کاتولیک روم»، ترجمه الله کرم کرمی پور، هفت آسمان، ش22. به این ترتیب، درست است انسان (اعم از زن ومرد) همچنان دارای طینت شر است، «غسل تعمید» در پاکی و حیات دوباره او بسیار مؤثر است و گناه اولیه و همه گناهان شخصی را می بخشد و «تأیید و اقرار به ایمان» آن را استحکام و عمق بخشیده و «توبه»، گناهان نوپدید را می پوشاند.</ref>

تجسید و نجات مسیح

بر اساس تعالیم مسیحی، به صلیب کشیده شدن مسیح و رنج او موجب شد انسان از مجازات گناه در امان بماند<ref>رومیان 3: 21-24.</ref> و گرچه قداست اولیه را به دست نیاورد،<ref>پیدایش 3: 17-19؛ برانتل، آیین کاتولیک، ترجمه حسن قنبری، ص73.</ref> به مقام «عادل شمردگی» رسید و از این پس پاک به حساب می آید. تجسید خدا در بدن مذکر، موجب انتقادات فراوانی به الهیات مسیحی شد. در مقابل، اینکه عیسی پس از رستاخیز، ابتدا بر زنان ظاهر شد و آنان را مخاطب عهد جدید قرار داد، موجب شده در میدان مسیحیان برخی بر تحول در جایگاه زن و برابری زن و مرد پس از رستاخیز عیسی تأکید کنند. به بیان دیگر، از نظر آنان با توجه به اهمیت مفهوم عهد در مسیحیت، عهد جدید با زنان در کنار مردان بسته شده و حضور زنان در رستاخیز مسیح، نشانه جایگاه والای آنان در برهه جدید است.<ref>مدافعان الهیات جنسیتی مسیحی این نکته را برجسته می سازند که زنان علاوه بر آنکه تا پای صلیب با عیسی باقی ماندند و در قبر گذاشته شدن او را دیدند (مرقس 15: 47؛ لوقا 23: 55-56)، اولین کسانی بودند که رستاخیز عیسی از قبر را مشاهده کردند و بر آن گواهی دادند (مرقس 8: 16؛ متی 28: 1-10؛ لوقا 24: 10- 11؛ یوحنا 20: 1-2). اگر عهد قدیم با محوریت مردان بود و زنان در آن، در حاشیه بودند، در عهد جدید، جایگاه زنان، متفاوت و ممتاز است و مخاطب این عهد جدید هستند.</ref> همچنین باید از تأثیر و نقش مریم در بهبود موقعیت زنان سخن گفت: مسیحیت معتقد است او نجات دهنده بشر است؛ همان گونه که حوا، کشاننده بشر به پستی و فرودستی بود.<ref>علیایی و محمدیان، دایره المعارف کتاب مقدس، ص405.</ref>

انسان شناسی

پایه انسان شناسی مسیحی بر «خلقت انسان بر تصویر خدا» بنا نهاده شده و لذا انسان، در جهان محسوس و قابل رؤیت، برترین موجود خداست.<ref>Apostolic Letter: Mulieris Dignitatem: Dignity And Vocation of the Women, John Paul II </ref> اهمیت انسان در این است که روح خدا در مسیح، و روح مسیح در انسان سکنی می گزیند.<ref>سلیمانی، سرشت انسان در اسلام و مسیحیت، ص94، به نقل از: رومیان 8: 9-11.</ref>

مسیحیت تصریح می کند که میان دو جنس تفاوتی در جوهر انسانی قائل نیست و هم مرد و هم زن را به یک اندازه انسان می داند.<ref>The Social Agenda of the Catholic Church, p.58.</ref> نوع توصیف آدم از حوا (استخوانی از استخوان هایم و گوشتی از گوشتم)<ref>پیدایش 2: 23.</ref> در کنار نام گذاری او به مادر زندگان (از جمله نسل آنها)، همچنین توصیفاتی که از یک تن شدن زن ومرد و اتحاد آنان وجود دارد، می تواند حاکی از هم سرشتی و هم ذاتی دو جنس باشد.<ref>ملاکی 2: 15.</ref>

آموزه های جنسیتی مسیحیت

زن و متون مقدس مسیحی

در طول تاریخ، زنان مسیحی از یک سو با منزلت قدسی کتاب مقدس روبرو بوده و از سوی دیگر با بخش هایی از این متن که از نظر آنان ناعادلانه می آمده و نمی توانستند با آن کنار بیایند، در چالش بوده اند.<ref>این چالش به ویژه در بحث ازدواج (پیدایش 2-3 و افسسیان 5) و در بحث موعظه عمومی (اول قرنتیان 33: 14 و اول تیموتائوس 2: 8) خود را نشان داد که متأثر از قوانین مردانه بود.</ref> از سوی دیگر، در کتاب مقدس و یا حداقل در تفسیر مفسران از آن، برداشت های دو گانه زیادی دیده می شود که جدال های فراوانی میان الهی دانان را نیز رقم زده است و گاهی در مسائل جنسیتی نیز منشأ اثر می گذارد. اعتراض به دیدگاه مرد محور کتاب مقدس را، در قرون وسطی و پیش از پیدایش جنبش فمینیسم نیز می توان مشاهده کرد، اما بی تردید حجم و وسعت این انتقادها در دهه های اخیر گسترش چشمگیری یافته است.

اسوه های دینی و زنان نامدار متون مقدس

اسوه های دینی، چهره مطلوب و نمادین هر دین هستند که دیگران به تبعیت و برخورداری از صفات و ویژگی های آنان دعوت می شوند و باید بکوشند همانند او شوند. از همین رو عیسی می گوید: «آنچه از من آموخته و پذیرفته اید و هر آنچه از من شنیده و یا در من دیده اید، همان را به عمل آورید، که خدای آرامش با شما خواهد بود».<ref>فیلیپیان 4: 9.</ref>

در تاریخ، نام زنان نامداری با ایام حیات عیسی گره خورده است که نشان دهنده بهره گیری عیسی از ظرفیت های زنان در قیام خود است؛ به عنوان مثال، انجیل یوحنا نقش ویژه ای برای مریم مجدلیه در جریان رستاخیز قائل شده است؛ او اولین کسی است که عیسی را پس از رستاخیز، پیش از حواریون ملاقات کرد. مریم مجدلیه زن بدکاره ای است که عیسی روح ناپاک را از وجود وی بیرون کرده است.<ref>مرقس 16: 1-9؛ لوقا 24: 1-11؛ علیجانی، زن در آیین مسیحیت، ص171.</ref>

در برهه های دیگر تاریخ مسیحیت، از جمله در دوران حواریون و رسولان مسیحی، زنان همچنان نقشی جدی داشتند؛ به عنوان نمونه، پولس طی نامه خود به رومیان، در درودهایش به اعضای کلیسا، در کنار هجده مرد، از شانزده زن نام می برد و در نامه به فیلیپیان،<ref>فیلیپیان 2: 43.</ref> دو زن را معرفی می کند که هم عرض او که همچون او به موعظه و تعلیم پرداخته اند. وی از زنی به نام جونیا<ref>Junia</ref> به عنوان رسول نام می برد و از زن برجسته ای به نام فوبی<ref>phobe</ref> به عنوان خادم کلیسا و معاون خود<ref>رومیان 16: 7</ref> یاد می کند.<ref>رویتر، «زن در مسیحیت»، هفت آسمان، ش18.</ref> همچنین پولس از پرسکلا به عنوان همکار خود نام می برد.<ref>رومیان 3: 16.</ref>

نکته حائز اهمیت دیگر این است که علی رغم نقش آفرینی زنان در دوران نخستین مسیحیت، گزارش های محدودی از زنان در متون دینی مسیحی وجود دارد و کمتر در نقش اسوه های دینی معرفی شده اند؛ گویی در مسیحیت صرفا با یک اسوه مواجه هستیم: «عیسی». ممکن است گفته شود جایگاه مریم نیز برجسته و در حد یک اسوه است و بی شک امروزه مسیحیت از یک مرد (عیسی) در کنار یک زن (مریم) به صورت جدی سخن می گوید و برجسته سازی ویژگی های زنانه او تأکید دارد؛<ref>برانتل، آیین کاتولیک، ترجمه حسن قنبری، ص89.</ref> ولی تاریخ مسیحیت گواهی می دهد مریم در قرن های اخیر است که این جایگاه را یافته و در گذشته بدون تردید در حد یک الگو در کنار عیسی و حواریون نبود.

زن در اندیشه مفسران متون مسیحی

در نوشته های آبای کلیسا و مفسران و رهبران مسیحی، جملات منفی در خور توجهی در تبیین منزلت و جایگاه زنان دیده می شود<ref>برای مشاهده دیدگاه های منفی اندیشمندان غربی و مسیحی درباره زن، ر.ک: کونگ، زن در مسیحیت، ترجمه حمید بخشنده، ص118 و 119. همچنین برای ملاحظه برخی جملات منفی آگوستین، ر.ک: شریف عبدالعظیم، زن در اسلام، مسیحیت و یهودیت، ص27. برای مشاهده دیدگاه های آکویناس، ر.ک: همان؛ و نیز، نیلچی زاده، زن، عرفان، دینداری؛ و Encyclopedia of Catholicism, frank. k. Flinn, p. 639 و جملات منفی ترتولیان: ر.ک: Women in the World Religion, Arvind. Sharma, p.209 Women in the World</ref> و البته تعداد کمتری نیز به تمجید و تحسین زنان مبادرت کرده اند. نباید از نظر دور داشت که به تعبیر هانس کونگ ، از الهی دانان برجسته معاصر مسیحی، کلیسای روم در محروم نگاه داشتن زنان، به «سنت کلیسایی» استناد می کند<ref>کونگ، زن در مسیحیت، ترجمه حمید بخشنده، ط12.</ref> و معنای این استناد این است که هرچه در طول تاریخ مسیحیت، رهبران و پاپ های مرد و شوراهای کلیسایی با حضور مردان تشکیل شده، تصویب و بیان کرده اند، امروز نیز حجت است. در ادامه به برخی دیدگاه های منفی مهم ترین آبای کلیسا و رهبران مسیحیت درباره زن می پردازیم: ترتولیان -از آبای مسیحی- خطاب به زن می گوید: «تو دروازه شیطانی! تو آن کسی را که شیطان جرئت نداشت از رو به رو مورد حمله قرار دهد، مجاب کردی. به سبب تو بوده که پسر خدا ناگزیر به مردن شد. تو باید پیوسته جامه سوگ و ژنده به تن داشته باشی».<ref>دوبوار، جنس دوم، ترجمه قاسم صنوعی، ج1، ص159.</ref> ترتولیان معتقد بود زنان در عقل و اراده ضعیف ترند و در همه چیز محتاج مردان هستند و مردان فقط برای تولید مثل به زنان نیاز دارند.<ref>دورانت، تاریخ تمدن، ج4، ص 1311.</ref> آگوستین نیز که او را می توان برترین عالم مسیحی دانست، معتقد بود: «زن حیوانی است که نه استحکام دارد و نه استواری؛ زن از بدی تغذیه می کند و سرآغاز همه دعاوی و مخالفت هاست و طریق هرگونه فساد اخلاقی است».<ref>همان، ص 28 و 168.</ref> وی معتقد بود زن، فقط زمانی صورت خدا را دارا خواهد بود که با مرد (که سرور وی است) همراه باشد و این در حالی است که مرد صورت خدا را صرف نظر از ارتباطش با زن، دارا می باشد. او مرد را صورت انسانیت حقیقی و زن را پایین تر و غیر کامل دانست.<ref>رادفور رویتر، «زن در مسیحیت»، هفت آسمان، ش 18.</ref> همچنین آکویناس طبیعت بیولوژیک و روانی زن را پست تر، وی را از لحاظ جسمانی ضعیف تر، فاقد کنترل اخلاقی بر خود، و از نظر قوای عقلانی پایین تر می دانست.<ref>همان</ref> او بیان می داشت زن دارای نوعی نقص، و مردی ناقص است و موجودی عرضی و تبعی است و زن به علت ضعف طبیعت، اعم از عقل و بدن، تابع مرد است و مرد آغاز و انجام اوست.

البته معتقدات آکویناس دارای جنبه های مثبتی نیز بود و وی اظهار می کرد زن مانند مرد به صورت خدا آفریده شده است و به طور کلی دارای شأن برابر با مرد است و سرنوشت ابدی روح زن همانند مرد است. او تأکید می کرد خداوند زن را فقط برای تولید مثل نیافریده، بلکه برای زندگی مشترک نیز آفریده است.<ref>کونگ، زن در مسیحیت، ص66.</ref> ویل دورانت -تاریخ نگار شهیر- در کتاب خود بیان داشته که اندیشمندان مسیحی قرون وسطی، همچون یوحنای زرین دهان، درباره زن این گونه می اندیشیدند: «شری ضروری، وسوسه ای طبیعی، مصیبتی مطلوب، خطری خانگی، جذابیتی مهلک و آسیبی رنگارنگ...».<ref>دورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ص111.</ref>

خوانش ها و تفاسیر از جایگاه زن در متون مقدس

پس از مطالعه 148 آیه از عهد جدید که درباره زنان است و فرازهایی از عهد عتیق که مرتبط با زنان و مورد پذیرش مسیحیت است، برخی، الهیات و متون مقدس مسیحی را ناجنسیت گرا، برخی به شدت جنسیت گرا، و عده ای، تنها بخشی از آن را جنسیت گرا می دانند.

مدافعان دیدگاه کم نقشی یا بی نقشی جنسیت در متون مسیحی بر این باورند که یا نمی توان این متون را دارای رویکرد جنسیتی، مرد سالار و زن ستیز دانست و یا اگر خرده نگاه های جنسیتی و موجب تنقیص یک جنس وجود دارد، باید تأویل و توجیه شوند. آن دسته از عبارات کتاب مقدس که به نوعی بتوان تنقیص زنانگی را از آن برداشت کرد، بیشتر ناظر به حوزه شریعت و مربوط به عهد عتیق است که در عهد جدید کنار گذارده شده است. از سوی دیگر، برخی جملات به ظاهر ضد زن از بزرگان مسیحی همچون پولس را باید در فضای حاکم بر همان دوران تحلیل کرد؛ مثلا تحذیر او از ایفای نقش های منفی و شرارت آلود زنان، واکنش به شرایط آن عصر بوده است که در آن، از زنان سوء استفاده می شده است.<ref>New Chatholic Encyclopedia, for the Catholic University of America Press, p.815.</ref> همچنین از منظر آنان، در تصویر عهد جدید، دیگر از آن شدت تأکید بر نقش حوا در گناه نخستین و ورود شرارت به عالم خبری نیست؛ اینکه عیسی (خدا)، مولود یک «زن» است<ref>غلاطیان 4: 4.</ref> و یک زن در جایگاه «مادر خدا» قرار می گیرد، خود نشان دهنده منزلت زن در مسیحیت و بالاترین دلیل بر جایگاه متعالی این جنس است. همچنین اینکه بر امکان نجات زنان در عهد جدید تأکید شده <ref>اول تیموتائوس 15: 2.</ref> و اناجیل در تصویر حضور پررنگ زنان در پای صلیب دارای اشتراک هستند، نشان از نقش زنان دارد. آنها حمایت مالی زنان از عیسی و پیروان او<ref>لوقا 3: 8.</ref> را نشان دهنده استقلال مال زنان و امکان دخل و تصرف آنان در اموال خود دانسته و زنده کردن و شفای بیماری های جسمی و روانی زنان<ref>مرقس 1: 29-30 و 5: 21-43؛ متی 8: 14-15 و 9: 18-26؛ لوقا 4: 38-39 و 40: 8-56 و ... .</ref> و آمرزش زن بدکاره<ref>یوحنا 8: 1-11.</ref> را گواهی بر توجه عیسی و عهد جدید به زنان می دانند. در متون دینی، در هنگام دستور مسیح به اطاعت فرزندان از والدین، از مادر در کنار پدر نام برده می شود.<ref>افسسیان 1: 6 و مرقس 19: 18.</ref> از نظر آنان، ذکر نام زنان در شجره نامه عیسی و نیز نسبت دادن شجره عیسی به مریم در لوقا، نشانه ای دیگر از ارتقای جایگاه زنان در عهد جدید است.<ref>New Chatholic Encyclopedia, p.829-830. </ref> در متون مسیحی تأکید می شود مرد نباید زن را یک ابزار لذت جنسی و بهره کشی ببیند.<ref>Apostolic Letter: Mulieris Dignitatem: Dignity And Vocation of the Women, John Paul II, s 14.</ref> همچنین بیان شده اینکه پولس، مرد را سر زن دانسته،<ref>اول قرنتیان 3: 11.</ref> نشانه برتری مرد نیست؛ زیرا گرچه فرماندهی بدن با سر است، سر بدون تن نمی تواند این کار را انجام دهد. آگوستین نیز تصریح کرده: «جنسیت زن و مرد موجب تفاوتشان در دریافت عنایات الهی نمی گردد».<ref>آگوستین، اعترافات، ترجمه سایه میثمی، ص 457.</ref> ژان پل دوم نیز ضمن تصریح به برابری زن و مرد، ادله خود را چنین طرح می کند: «زیرا هر دو تشبه به خداوند دارند و هر دو قابلیت دریافت حقایق الهی و فیض و محبت روح القدس را دارند و هر دو برخوردار از قدرت دست یازی به رؤیت سعیده و آمرزش بخش می باشند».<ref>Apostolic Letter: Mulieris Dignitatem: Dignity And Vocation of the Women, John Paul II, s 16.</ref> کلیسا تأکید می کند: «استعدادها به یکسان تقسیم نشده اند» و به همین دلیل شاهد تفاوت ها هستیم،<ref>Catechism of the Catholic Church, p. 422.</ref> ولی تصریح می کند که این تمایزها در قالب مدل «مکملیت» توجیه پذیر است. بر پایه این مدل، مرد به تنهایی موجودی است ناکامل، باید دومی (زنی) بیاید تا سعید شود.<ref>طالبی، «نقش کتاب مقدس و ارباب کلیسا در ظهور فمنیسم»، بخش3، کتاب زنان، ش32، به نقل از: مشایخی، لئون یرونسویک، اندیشه ها و رسالات پاسکال، ص190.</ref>

در مقابل، مدافعان دیدگاه جنسیت گرایی و فرودست پنداری زن در الهیات مسیحی، بر این عقیده اند که میان دین مسیحیت فعلی و حقوق زنان نمی توان هیچ گونه آشتی برقرار کرد و نظرات علمای دینی و متون مقدس درباره زنان پذیرفتنی نیست.<ref>واگرایی و تنافر میان الهیات زنانه و مسیحیت، تا بدان حد است که افرادی مانند دافنه هامپسون، به این جمع بندی رسیده اند که جنبش دفاع از حقوق زنان و سنت مسیحی آشتی ناپذیرد؛ به عنوان مثال، این دسته از منتقدان، به انگاره خدای مذکر مسیحی تاخته و آن را از اجزای جدایی ناپذیر مسیحیت دانسته ند.</ref> افراد دیگری از این طیف، گرچه با قائلان به وجود انگاره های جنسیتی و تأثیر آنها بر جایگاه فرودست زنان هم نوا هستند، راه را در نفی مطلق مسیحیت ندانسته، به دنبال اصلاحگری در آن هستند. اینکه پیام مسیح پس از رستاخیز، نخست به زنان اعلان شده است نه مردان، هسته اصلی و بنیادین مبانی تجدید نظر خواهانه این گروه است.<ref>ر.ک: لوقا 10: 24 و متی 7: 28.</ref> آنان فرودستی زنان و ریاست مردان را حاصل لعن الهی میدانند و معتقدند که با فدا شدن مسیح، بشریت از نفرین گناه آزاد شد و دیگر، زنان تحت رهبری و سلطه مردان نیستند؛ به عنوان مثال، آنان وجود محدودیت هایی همچون منع زنان از سخن گفتن در کلیسا در رسائل شبانی <ref>Pastoral Epistles.</ref> را استمرار حاکمیت ادبیات عهد عتیق در دوران عهد جدید می دانند که باید امروزه این محدودیت ها را کنار گذارد.

قوانین کلیسایی مرتبط با زن و خانواده

علی رغم کم نقشی شریعت در مسیحیت، با برخی احکام مرتبط با زنان و خانواده در این دین مواجه هستیم. در آیین های کلیسایی صرفا مردان می توانند دست گذاری شوند<ref>به موجب این مراسم، شخص صلاحیت احراز مناصب کلیسایی (مفام های روحانیت دینی: شماس، کشیش و اسقف) و انجام موعظه و آیین های دینی را می یابد. روحانی دینی واسطه دریافت فیض از خدا به بشر است و بخشی از شعائر فقط به دست او باید انجام شود. پروتستان ها نیز آدابی را برای انتصاب روحانیون دینی اجرا می کنند، اما به آن به عنوان یکی از شعائر مقدس دینی نمی نگرند: زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص322.</ref> از سوی دیگر، بخشی از این قوانین با محوریت اخلاق جنسی و صیانت از خانواده هستند. عیسی تأکید می کند: «شنیده اید که به اولین گفته شد زنا مکن؛ لیکن من به شما می گویم هرکس به زنی نظر شهوت اندازد، همان دم در دل خود با او زنا کرده است».<ref>متی 5: 27-28.</ref> در آموزه ها و متون دینی مسیحی، استمنا، رابطه جنسی با محارم، زنا، همخوابگی، ازدواج های آزمایشی، روابط آزاد جنسی، هرزه نگاری، روسپیگری و تجاوز به عنف در زمره گناهان محسوب شده است. هم جنس بازی نیز سبب فساد شدید و انحرافی ذاتی توصیف شده است. گرچه مسیحیت، پرداخت عنان گسیخته به لذت جنسی (شهوت) را نیز در زمره گناهان جنسی برمی شمرد، در مقایسه با شریعت یهودی مجازات های سهل گیرانه ای را در قبال این معاصی اعمال ، و به بیان مخالف پاک دامنی و منزلت خانواده بودن این گناهان بسنده می کند.<ref>جمعی از اساقفه، تعالیم کلیسای کاتولیک، ترجمه: احمد رضا مفتاح و دیگران، بندهای 2351-2359 ، ص 613-614 و بندهای 2388- 2391، ص 622- 623.</ref>

نگاه مسیحیت به مسئله جنسی

در مسیحیت حساسیت ویژه ای به مسائل جنسی وجود دارد و پاک دامنی از آموزه های اساسی مسیح است. تعالیم کتاب مقدس و مواعظ عیسی، <ref>متی 5: 27-30.</ref> شهوت رانی و روابط جنسی نامشروع را به شدت نفی می کنند؛ <ref>New Chatholic Ecncyclopedia, p.830. </ref> همچنین هر گونه روابط جنسی بیرون از چارچوب ازدواج، به زنا تعبیر شده و ممنوع اعلام گردیده است.<ref>متی 9: 19.</ref>

بر اساس تعالیم مسیحی، در دوران پیش از رستاخیز عیسی، انسان زیر سیطره خواهش های جسم و شهوت به سر می برد و نقش شریعت، مهار ساختن این خواهش ها بوده است. در دوران دوم (پس از رستاخیز) با به صلیب کشیده شدن جسم عیسی، انسان مؤمن به مسیح، همانند مسیح در جسم مرده است و دوباره در روح زنده گشته و از مردگان برخاسته است.<ref>ر.ک: رومیان 6: 3-4.</ref> در حیات روحانی جدید، بر بی اعتنایی به جسم و تمایلات جسمانی (از جمله غریزه جنسی) تأکید می شود. ازاین رو زندگی دنیوی و مادی از نظر مسیحیت به تبعیدگاه توصیف گردیده و لعن شده و به مواهب دنیوی نگاه منفی وجود دارد و به انسان توصیه شده از آنها دوری کند.

بر اساس تعالیم مسیحی، انسان در خلقت اولیه اش دارای میل جنسی نبود و این میل، بعد از گناه نخستین در وی به وجود آمد. با سرکوب شهوت در مسیحیت، تلاش شد زمینه فریب و وسوسه انگیزی و بروز گناه کاهش یابد. به همین دلیل، برخی راه رهایی از هویت منفی ناشی از گناه نخستین را فرار از گناهکاری و بسترهای آن، از جمله تمایلات جنسی دانسته، رهبانیت را انتخاب می کردند.

از سوی دیگر، در اغلب برهه های تاریخ مسیحیت، به خود لذت جنسی مشروع هم سخت گیری هایی شده است؛ چنان که به زوجین توصیه می شد از ارتباط زناشویی به منظورلذت خواهی بپرهیزید و صرفا به منظور تکثیر نسل به این ارتباط بپردازند.<ref>علیجانی، زن در آئین مسیحیت، ص177.</ref> در این تصویر رایج مسیحی، «رابطه جنسی» اگر فقط به قصد لذت بردن، بدون قصد زاد و ولد و اتحاد زن و مرد باشد، انحراف اخلاقی است<ref>Catechism Of the Catholic Church, p. 503.</ref> و برخی آن را گناهی می دانستند که باید از آن جلوگیری کرد.<ref>کونگ، زن در مسیحیت، ص55.</ref> همچنین این سخن کتاب مقدس که «ازدواج در دنیا، به خاطر تولید مثل، مجاز شمرده شده و در آخرت منسوخ می شود»،<ref>متی، 30: 22.</ref> این ذهنیت را ترویج می کرد که کارکرد ازدواج صرفا تولید مثل است.

تجرد در مسیحیت

با توجه به دیدگاه های مسیحیت درباره میل جنسی و مواهب دنیوی، طبیعی است که خانواده به عنوان یکی از نهادهای دارای جلوه مادی وجسمانی و مرتبط با شریعت، کم رنگ شده باشد و اوج کمال روحانی انسان، در رهبانیت و تجرد و گذر از خواسته های جسمانی و شهوانی جست و جو شود. در برخی برهه های تاریخ مسیحیت، اعتقاد به این مسئله که ازدواج و روابط جنسی آلوده کننده است یا موجب تهییج امیال سیر نشدنی انسان می گردد، موجب می شد رغبت به ازدواج کاهش یابد.<ref>Constructing Early Christian Familes, Family As Social Reality And Metaphor, p. 74. </ref> اینکه ازدواج برای رفع حاجت است، نه به جهت بهره بردن از یک موهبت الهی که در انسان نهاده شده، ریشه در همین دیدگاه دارد.ولس در نامه به قرنتیان می نویسد: مرد را نیکو آن است که زن را لمس نکند؛ لکن به سبب زنا، هر مرد زوجه خود را بدارد و هر زن شوهر خود را بدارد .... می خواهم که همه مردم مثل خودم باشند، ولی هرکس نعمتی خاص از خدا دارد؛ یکی چنین و دیگری چنان. به مجردان و بیوه زنان می گویم که ایشان را نیکوست که مثل من بمانند؛ ولی اگر پرهیز ندارند، نکاح بکنند؛ زیرا نکاح از آتش هوس بهتر است.<ref>اول قرنتیان 17: 1-9.</ref>

از همین روست که مسیحیت، ازدواج را امری دنیوی و فاقد ارزش معنوی معرفی می کرد که مهم ترین کارکرد آن، ایجاد مکانیسمی است که از طریق آن، میل جنسی ارضا شده، به پیش گیری از هوس رانی و زنا می انجامد. به بیان دیگر، خانواده پادزهری برای مشکلات جنسی<ref>Ibid, p.38.</ref> و راه جلوگیری از شهوت پرستی با تجویز مقدار کنترل شده ای از شهوت است. در کتاب مقدس آمده: آنانی که از آن مسیح می باشند، جسم را با هوس ها و شهواتش مصلوب ساخته اند. شهوت پرستی ناپاکی هایی تولید می کند و لذا ایمان داران می بایست با دوری کردن از آن، امیال و افکار خود را از شهوت دور سازند.<ref>غلاطیان 5: 22- 25.</ref> طبیعی است که چنین دیدگاه هایی، به جایگاه نازل خانواده در میان مسیحیان منجر شود.

زمینه ها و عوامل ارزشمندی تجرد و رهبانیت در مسیحیت

نقش تجرد عیسی و برخی حواریون در ارزش انگاری رهبانیت

در نظر مسیحیان، عیسی بالاترین آموزگار معنوی است و هر مسیحی، باید زندگی و کردارهای او را الگوی خویش قرار بدهد و تشبه حداکثری به او بیابد. از این رو نمی توان تجرد عیسی و کم رنگ بودن خانواده در جوانب زندگی او را نادیده گرفت. عیسی می گفت: «اگر کسی نزد من می آید و پدر و مادر، زن و فرزندان، برادران و خواهران... و حتی نفس خود را نیز دشمن ندارد، شاگرد و حواری من نیست».<ref>لوقا 14: 26.</ref> علاوه بر ازدواج نکردن رهبران اصلی مسیحیت -عیسی و پولس- اینکه حواریون نیز برای همراهی با مسیح خانواده هایشان را رها کردند، <ref>متی 10: 16-23 و 34- 39 ؛ لوقا 14: 25- 27 و مرقس 1: 16- 20، 3: 31-35.</ref> بر ارزش تجرد افزود. مسیح با آمیزش جنسی در قالب ازدواج مخالفت نکرده (البته به آن توصیه نیز نکرده) و در هیچ جا تنفر خود را از این میل ابراز نکرده است، اما به نظر می رسد برآیند و پیامد انقلاب او در زمان های بعد از حیاتش، کم ارزش گردیدن میل جنسی به بهانه ارتقای ایمان بود. از این رو در دوران های بعد، خدمت به خدا و دین، در رها کردن خانواده و فراغت بال یافتن برای انجام امور دینی معنا شد.

تأثیر مریم باکره بر ارزش شماری تجرد

اینکه مریم بدون داشتن همسر و هرگونه ارتباط جنسی، <ref>لوقا 1: 31 و 34.</ref> اسوه و الگوی ایفای نقش مادری است، بر کم ارزش شدن روابط جنسی، مؤثر بوده است. تولد عیسی بدون برقراری ارتباط جنسی مادرش (مریم)، موجب می شود مهم ترین دلیل بر ارزشمندی ارتباط جنسی که فرزندآوری است، نفی شود و دیگر دلیلی برای تأیید اهمیت این میل باقی نمی ماند. زنان با الگوگیری از مریم باکره، می توانند با کم ارزش شمردن میل جنسی و ازدواج، از حوا فاصله گرفته، به مریم نزدیک شوند.

سیستم روحانیت دینی مسیحی و تأثیر آن بر ارتقای جایگاه تجرد

در تأسی به عیسی و حواریون، روحانیون دینی مسیحی (کاتولیک) و اسقفان (ارتدوکس) که نمایندگان دین، و جلوه و نماد تحقق بخشی به ارزش های مسیحی هستند، ازدواج را برای خود ممنوع دانسته، تمایلات جنسی شان را سرکوب می کنند.<ref>تجرد برای کشیشان که تا سه قرن اول مسیحیت اجباری نبود، از قرن یازدهم اجباری گردید و کشیشان کاتولیک از ازدواج منع شدند (باغبانی، «مسیحیت و جامعه شناسی خانواده»، معرفت، ش 103، ص61- 67). ارتدوکس ها برخلاف کاتولیک ها، ازدواج کشیشان را اجازه می دهند، به شرطی که پیش از انتصاب به مقام کشیشی یا شماسی ازدواج کرده باشند. همچنین در کلیسای ارتدوکس، تنها کشیشان مجرد می توانند به مقام اسقفی برسند (آناتولیوس و براون، ادیان جهان: آیین کاتولیک و مسیحیت ارتدوکس، ترجمه سید حسن اسلامی، ص94). در فرآیند نهضت اصلاح دینی، لوتر به قانون تجرد که از نظر او با انجیل تطابق نداشت، اعتراض کرد. وی می گفت این قانون، ارزش تمایلات جنسی، ازدواج و خانواده را می کاهد. وی ازدواج کشیشان را تأیید کرد. اغلب گرایش های پروتستانی ازدواج کشیشان را مجاز می دانند.</ref> از آنجا که در سلسله مراتب کلیسایی، کشیش مقامی عالی تر از مردم عادی و ابزار فیض رسانی خدا به بشر است، تجرد او بار ارزشی بیشتری به رهبانیت، نسبت به همسر گزینی و ازدواج می دهد.

نگاهی تاریخی به تأثیر اندیشه مسیحی در گسترش رهبانیت و تجرد

تا پیش از قرون سوم و چهارم، خانواده که همچنان متأثر از استحکام پیشین تاریخی و فرهنگی این نهاد بود، دارای جایگاه پررنگی بود.به تدریج در عصر کلیسای اولیه، میل به تجرد و پرهیز از رابطه جنسی شیوع یافت و پس از مدتی در داخل کلیسا، ساختارهایی همچون دیرها را ایجاد کرد؛ تا اینکه در قرون وسطی، شاهد ارزش کمتر خانواده نسبت به رهبانیت بودیم. رفته رفته از ارزش خانواده در مقابل تجرد و رهبانیت کاسته شد؛ تا آنجا که در برهه هایی، تجرد که در اوایل برای راهبه ها و اقشار خاص مطلوب بود، از اواخر قرون وسطی شکل رسمی و گسترده به خود گرفت؛ <ref>کونگ، زن در مسیحیت، ترجمه حمید بخشنده، ص 94.</ref> در این برهه، زنان به جای صومعه با عهد و پیمان هایی ساده و با زندگی زاهدانه، خانه های خود را به عنوان محل رهبانیت خود برگزیدند. در نتیجه، این باور کم رنگ شد که ازدواج نکردن صرفا برای دسته خاصی از زنان بسیار مؤمن، پسندیده است و دیگران باید به همان زندگی عادی خود ادامه دهند و همچنان ازدواج برای آنان تقدس دارد.<ref>رویتر، «زن در مسیحیت»، هفت آسمان، ش 18.</ref>

در خلال نهضت اصلاحات دینی، انتظار می رفت بازخوانی آموزه ها به نفع خانواده باشد، ولی در پی این اصلاحات، ازدواج از آیینی در اختیار کلیسا، به کنترل دولت درآمد.<ref>New Chatholic Ecncyclopedia, p. 816.</ref> برخی معتقدند اولین ریشه بحران مدرن ازدواج و خانواده در ترک بعد الهی و سکولار شدن ازدواج و خانواده رخ می نماید که ناشی از اصلاحات پروتستانی بود.<ref>The Identity, The Mission, The Projects, The Pontifical John Paul Ii Institute, p.35.</ref> شاید بتوان مدعی شد سخت گیری کاتولیکی موجب بروز رویکردهای زن گرایانه (فمینیستی) شد و سهل گیری پروتستانی، بستری برای توسعه اندیشه های فمینیستی گردید که میانه خوبی با خانواده محوری نداشت. بدین ترتیب در دوران معاصر و هم زمان با افول جایگاه خانواده و حاکمیت اندیشه های فردگرایانه و لذت خواهانه مدرن، تجرد (که البته با تجرد رهبانی در اهداف، تفاوت هایی داشت) رواج پرشتابی یافت.

منزلت ازدواج و خانواده در مسیحیت

از اصول تعالیم کلیسایی، معتبر دانستن نهاد خانواده و تفاوت گذاری کتاب مقدس میان ازدواج (روابط جنسی در چارچوب خانواده) با سایر مدل های ارتباط جنسی و زناشویی است.<ref>عبرانیان 4: 13.</ref> در مسیحیت تأکید می شود که پیوند عمیق زندگی و محبت که زناشویی را به وجود می آورد، توسط خالق وضع شده و او قوانین مناسب آن را اعطا کرده است و خانواده، یک نهاد صرفا انسانی و برآمده از فرهنگ ها نیست. <ref>Catechism of the Catholic Church, p. 359.</ref> خانواده مسیحی یک کلیسای خانگی معرفی شده و بر وظیفه تبلیغی و تبشیری آن تأکید می گردد.<ref>جمعی از اساقفه مسیحی، تعالیم کلیسای کاتولیک، ترجمه: احمد رضا مفتاح و دیگران، ص 581- 582.</ref> به منظور تبیین اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده در مسیحیت، برخی محورهای الهیات و متون مسیحی را که به بازتاب این جایگاه می پردازند، شرح می دهیم:

تأکید بر بعد الهی خانواده و تطبیق آن بر تثلیث

از منظر مسیحیت، خود خداوند ساختار خانواده را برپا کرده است و لذا خانواده بنیانی الهی دارد.<ref>Catechism of the Catholic Church, p. 359.</ref> خداوند از همان ابتدا با آفرینش زن و مرد، به دنبال تشکیل و بناگذاری نهاد خانواده بوده است.<ref>عیسی در همین زمینه می گوید: «...خالق در ابتدا ایشان را مرد و زن آفرید و از این جهت، مرد، پدر و مادر خود را رها کرده و به زن خویش بپیوندد و هر دو یک تن خواهند شد؛ بنابراین بعد از آن، دو نیستند بلکه یک تن هستند. پس آنچه را خدا پیوست، انسان جدا نسازد» (متی 19: 3- 5.</ref> مسیحیت مدعی است این بنیان خردمندانه و دوراندیشانه خداوند خالق است که در نهاد شر (تمایلات جنسی)، تمایلات عاشقانه و محبت آمیز را نهادینه ساخته است.<ref>The Identity, The Mission, The Projects, The Pontifical John Paul Ii Institute, p. 17,35.</ref> مسیحیت نگاهی رازگونه به ازدواج دارد که می توان در نحوه ترسیم ارتباط ازدواج و تثلیث، بخشی از آن را دید؛ <ref>Catechism of the Catholic Church, p. 45-55.</ref> پیوند اشخاص در ازدواج، نشان و صورتی از پیوند پدر و پسر در روح القدس توصیف می شود.

قرار دادن خانواده در زمره شعائر هفت گانه کلیسایی و سر عظیم دانستن آن

مسیحیت از ازدواج به عنوان یک سر عظیم یاد می کند<ref>افسسیان 5: 22-32.</ref> که هرکسی را یارای رسیدن به راز آن نیست.<ref>متی 7: 6.</ref> در الهیات مسیحی تأکید شده خداوند قدرت مطلق خود را به «اسرارآمیزترین» وجه نشان می دهد؛ از ازدواج به عنوان ظرفی برای آشکار شدن ارزش های کلیسایی سخن گفته شده<ref>The Identity, The Mission, The Projects, The Pontifical John Paul Ii Institute, p.39.</ref> و تصریح گردیده یکی از متعالی ترین نشانه های محبت خدا به بشر در سر ازدواج نهفته است. از سوی دیگر، قرار گرفتن ازدواج در زمره آیین های مقدس هفت گانه مسیحیت کاتولیک، زمانی اهمیت خود را به رخ می کشد که دانسته شود این آیین ها، علت و اسباب و مسیر نیل به فیض الهی از طریقی نامرئی هستند.<ref>Catechism of the Catholic Church, p. 255</ref> خداوند به همه فیض می رساند، ولی در لحظات، خاص از جمله انجام آیین های مقدس، فیض خاص می رساند. در واقع این شعائر، برای نجات بشر ضروری هستند<ref>زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص 315.</ref> و به انسان به منظور نیل به نجات و رستگاری مدد می رسانند.<ref>Catechism of the Catholic Church, p. 258.</ref>

ازدواج به مثابه عهدی الهی

متألهان مسیحی ازدواج را عهدی میان زن و مرد می دانند.<ref>ملاکی 14: 2.</ref> با توجه به نقش محوری مفهوم عهد در الهیات مسیحی (که در عهد جدید در مقابل عهد عتیق بازتاب یافته)، از سنخ عهد بودن ازدواج نشان دهنده اهمیت آن است.

توجه به کارکردهای تربیتی اجتماعی خانواده و اهتمام به ارتقای موقعیت آن

ضرورت احترام به والدین،<ref>کولسیان 20: 3 و افسسیان 1: 4-6 و مرقس 18: 19.</ref> تأکید بر وظیفه تخطی ناپذیر والدین در تربیت و آموزش فرزندان،<ref>امثال 22: 6 و تثنیه 6: 6-7.</ref> لزوم تأدیب و نصیحت فرزندان، <ref>افسسیان 6: 4.</ref> توصیه به اطاعت زن از شوهر و احترام به او و محبت مرد به زن و صیانت از او،<ref>همان 22: 5-33.</ref> و نیز کنترل شهوت، <ref>ر.ک: باغبانی، «مسیحیت و جامعه شناسی خانواده»، به نقل از: آگوستین، رساله پیرامون ازدواج و شهوت، ص 1- 17.</ref> از جمله محورهای مورد توجه کلیسا در مسیر تحکیم خانواده است. بر نقش تربیت کنندگی والدین، به ویژه تربیت دینی نیز توجه داده شده است و خانواده به مثابه کلیسایی کوچک، نقش مکمل کلیسا در تربیت دینی را ایفا می کند: «آن که پسر خویش را دوست می دارد، تازیانه را فراموش نمی کند... آن که پسرش را تربیت کند، از او خرسند خواهد شد». <ref>بن سیرا 30: 1-2.</ref>

کارکرد اجتماعی خانواده نیز در جامعه مسیحی اهمیتی اساسی دارد <ref>افسسیان 5: 21.</ref> و خانواده هسته اصلی زندگی اجتماعی تلقی شده است.<ref>Catechism of the Catholic Church, p.476.</ref> در تعالیم نوین مسیحی تصریح شده خانواده در مقایسه با سایر نهادهای اجتماعی باید دارای اولویت باشد و به آن اهتمام بیشتری شود.<ref>The Identity, The Mission, The Projects, The Pontifical John Paul Ii Institute, p. 49.</ref> به همین دلیل، کلیسا لزوم حمایت نهادهای تخصصی از مردان و زنان به منظور توانمند سازی حضور آنان در خانواده را گوشزد می کند.<ref>The Social Agenda of the Catholic Church, p. 147.</ref>

وضع قوانین در راستای تحکیم خانواده

در مسیحیت، قواعدی برای انتظام بخشی به ازدواج و خانواده تدوین شده است؛ به عنوان نمونه، تنها راه انحصاری ارضای میل جنسی، تشکیل خانواده است و فقط در این صورت مبارک و مورد تأیید خداوند است<ref>علیایی و محمدیان، دایره المعارف کتاب مقدس، ص 631.</ref> و افرادی که بدون ازدواج ارتباط جنسی برقرار می کنند، فاسق نامیده شده اند.<ref>عبرانیان 13: 4. البته در میان برخی اندیشمندان مسیحی، به نوعی میان روسپیگری و زنا تفاوت گذاشته شده و جملاتی از آگوستین و آکویناس در دست است که روسپیگری را برای کنترل شهوت در جامعه اجازه می دهند (علیجانی، زن در مسیحیت، ص 201).</ref> مسیحیت کاتولیک بر منع چند همسری و طلاق تأکید، و بر ثبت رسمی ازدواج در کلیسا، منع ازدواج با برخی از خویشان، و ضرورت ازدواج با هم کیش اصرار می ورزد. همچنین سقط جنین و شبیه سازی را نیز تهدیدی برای نظام خانواده می داند و در راستای صیانت از خانواده با آنها مخالفت می کند.<ref>خروج 20: 13؛ ارمیا 5: 1.</ref>

کارکردهای خانواده در مسیحیت

در زمره کارکردهای خانواده مسیحی می توان به این محورها اشاره کرد: تولید مثل، حمایت و مراقبت، جامعه پذیری، تنظیم رفتار جنسی، ایجاد محبت و وفاداری، یکی شدن، عاطفه و همراهی، تأمین اقتصادی و تربیت دینی و اجتماعی.<ref>بستان، «کارکردهای خانواده از منظر اسلام و فمنیسم»، حوزه و دانشگاه، ش 25.</ref> کتاب مقدس، نگهبانی از کلیسای خدا را متوقف بر اهمیت دادن به خانواده، وفاداری و نگهداری از خانه، ازدواج، ارتباط خانوادگی و تربیت فرزندان می داند.<ref>اول تیموتائوس 3: 2 و 4-5. البته جای بررسی دارد که چه میزان از این کارکردهای مورد تأکید مسیحیت برای خانواده، در دوران معاصر و به اقتضای رونق گرفتن بحث خانواده پدید آمده و چه میزان از آنها از بدو مسیحیت در زمره کارکردهای این نهاد ملحوظ بوده است.</ref> در میان کارکردهای ازدواج و آثار تشکیل خانواده، باروری از جایگاه ویژه ای برخوردار است. مسیحیت تصریح می کند که «باروری هدف ازدواج است و کلیسا تعلیم می دهد که هر عمل ازدواج به خودی خود باید برای تولید زندگی انسانی تنظیم شده باشد».<ref>Catechism of the Catholic Church, p. 508.</ref> پیشینه مسیحیت نشان می دهد فرزندآوری، گاهی به عنوان تنها عامل و پیامد تشکیل خانواده<ref>جرج برانتل، آیین کاتولیک، ترجمه حسن قنبری، ص 233.</ref> و گاهی به عنوان حلقه اصلی پیوند سایر کارکردها مد نظر بوده است.

جایگاه نازل تر خانواده در قیاس با تجرد در مسیحیت

در تعالیم مسیحی، ازدواج امری مقدس است و نفی نمی شود، <ref>اول تیموتائوس 4: 1-5.</ref> ولی هم زمان، خانواده کم ارزش تر از رهبانیت و تجرد است. <ref>Constructing Early Christian Families, p. 226.</ref> از این رو تعالیم مسیحی از جایگاه درجه دومی (پسا تجردی) و در مرتبه نازل تر خانواده در قیاس با تجرد و رهبانیت سخن می گویند. بر خلاف عهد عتیق، عهد جدید، تجرد را به طور خاص ستوده است.<ref>کونگ، زن در مسیحیت، ترجمه طیبه مقدمی و حمید بخشنده، ص 59.</ref> بکارت در عهد عتیق، عنوانی حقارت آمیز بود؛ ولی در عهد جدید به دلیل پیدایش مفهوم ازدواج با خدا یا مسیح، بکارت دارای بار ارزشی شد.<ref>علیایی و محمدیان، دایره المعارف کتاب مقدس، ص 627.</ref> پولس در همین زمینه می گوید: «کسی که ازدواج می کند، کار خوبی می کند و کسی که ازدواج نمی کند، کار مهم تری می کند».<ref>اول قرنتیان 7: 36- 38.</ref> تجرد در مقایسه با ازدواج، راه نزدیک تری برای رسیدن به فیض و بهره مندی از نجات است؛ گرچه ازدواج نیز در مرتبه بعدی اهمیت است و نفی نمی شود: «هرکس ازدواج را تحقیر کند، عظمت تجرد را نیز کوچک می شمرد و هرکسی که آن را تحسین کند، تجرد را بیشتر تحسین می کند و شکوه و عظمت می بخشد».<ref>Catechism of the Catholic Church, p.363.</ref> عیسی خود می گفت همه، قدرت ترک ازدواج به خاطر ملکوت خدا را ندارند<ref>متی 19: 11- 12.</ref> و بر اساس تعلیم کتاب مقدس که « اما هر عضوی را یک کار نیست»،<ref>رومیان 12: 4.</ref> برخی که از مراتب معنوی بالاتری برخوردارند، ازدواج می کنند و بقیه که مرتبتی پایین تر دارند، به زندگی متأهلانه خود ادامه می دهند.

تحولات تاریخی خانواده در مسیحیت

تجرد از زمان پولس به آرمان مسیحیت بدل شد، ولی درگذر زمان، به دلیل تنافی آن با طبیعت بشر، کم رنگ گردید و از عمومیت توصیه به آن کاسته شد.<ref>علیجانی، زن در آئین مسیحیت، ص 178.</ref> پس از دوران تاریک برای خانواده که تا سده های نخستین قرون وسطی ادامه داشت، مسیحیت از رهبانیت به سمت خانواده گرایی تغییر جهت داد و دیدگاه هایی که نفی لذت جنسی را ترویج می کرد، کم رنگ گردید. امکان پذیر نبودن نفی خانواده موجب شد با وجود همه کشیش ها میان خانواده و تجرد، در قرون وسطی در «شورای کلیسایی ترنت»، ازدواج مسیحی، یکی از آیین های هفت گانه معرفی گردد که مسیح وضع کرده.<ref>برانتل، آیین کاتولیک، ترجمه حسن قنبری، ص 133؛ کونگ، زن در مسیحیت، ترجمه حمید بخشنده، ص 76.</ref>

بازیابی ارزش خانواده در مسیحیت را باید به دوران معاصر نسبت داد. به نظر می رسد در سده اخیر، روند تکریم ازدواج و خانواده سرعت گرفته و این امر را می توان در جملات پاپ های معاصر مسیحی، به ویژه پس از شورای دوم واتیکان مشاهده کرد. کم کم خانواده اهمیت یافت و همسری و مادری جایگزین آرمان راهبگی شد. مسیحیان تمایلات جنسی را به عنوان یک نیاز طبیعی به رسمیت شناختند و کمتر کسی از شر بودن آن سخن می گفت.<ref>کونگ، زن در مسیحیت، ترجمه حمید بخشنده، ص 98.</ref> البته نمی توان از برخی تأثیرات نهضت اصلاح دینی، بر ارتقای جایگاه خانواده (حتی خانواده مسیحیان کاتولیک) چشم پوشید. لوتر که نهضت بازگشت به انجیل را سامان داده بود، تجرد را غیر مطابق با انجیل دانست و با آن مخالفت کرد.<ref>همان، ص97.</ref>

به نظر می رسد مسیحیت در گذشته نه چندان دور خود، سهم مهمی برای خانواده قائل نبود، ولی امروزه حیات مسیحی در گرو خانواده دانسته شده و نقش خانواده در حال پر رنگ شدن است؛<ref>مسیحیت معتقد است برنامه خدا برای ازدواج و خانواده یکی است؛ ولی به علت تنوع فرهنگ ها، مدل های خانواده متفاوت است؛ به همین دلیل تلاش دارد با معتبر شناختن ساختارهای خانواده در نقاط مختلف جهان، به توسعه اندیشه خود درباره خانواده در مقیاسی جهانی بپردازد.</ref> تا آنجا که امروزه برخی معتقدند استمرار حیات کلیسا با بقای خانواده گره خورده است <ref>Encyclopedia Of Catholicism, Frank K.Flinn, p. 275.</ref> و برگذر کردن آینده بشر از مسیر خانواده تأکید دارند.<ref>The Identity, The Mission, The Projects, The Pontifical John Paul II Institute, p. 25. </ref> به تدریج ادعیه هایی نیز با محوریت خانواده تنظیم گردیده <ref>Constructing Early Christian Families, p. 78.</ref> که بر نقش زنان یا خانواده تأکید دارند و خانواده ها آن را می خوانند و در آن، عیسی و مریم را پدر و مادر خانواده های خود معرفی می کنند.<ref>Ibid, p.66.</ref> البته نمی توان منکر شد که با وجود تغییر رویکرد محسوس کلیسا در ارج نهادن به خانواده، در صحنه عمل توفیق چندانی حاصل نشده است. در جوامع معاصر مسیحی، خانواده ها از شیوع طلاق، خشونت های خانگی گوناگون، و موفق نبودن کلیسا در حمایت از نهاد خانواده، رنج می برند.

نقش های جنسیتی در خانواده مسیحی

وظایف و نقش های زنانه در حوزه خانواده

در توصیف ویژگی ها و اوصاف زن خردمند، به مواردی همچون: خرد اندیشی، عفت پیشگی، نیکویی و فرزند آوری اشاره و اهل حکمت و تعلیم محبت <ref>امثال 31: 26.</ref> معرفی می شود. زن جوان مسیحی باید ازدواج کند، اولاد بزاید و کدبانو شود.<ref>اول تیموتائوس 5: 14.</ref> در نامه های رسولی، یک زن خوب، دارای حیا در پوشش و ظاهر، و متفاوت با مرد است.<ref>همان 2: 9-12.<ref>

در کتاب مقدس برای زنان توصیه ها و دستورهایی درباره نحوه تنظیم روابط با شوهر مطرح شده است که از آن ها می توان به اهمیت نقش همسری زنان پی برد. اطاعت از شوهر،<ref>افسسیان 22: 5-24؛ اول پطرس 1: 3؛ کولسیان 3: 18 و تیطس 5: 2.</ref> شوهر دوستی،<ref>تیطس 4: 2.</ref> محبت به وی،<ref>افسسیان 5: 25.</ref> و فراهم کردن زمینه اعتماد شوهر،<ref>امثال 31: 11.</ref> نشان دهنده مدل ارتباطی زن و شوهر در خانواده است. در مسیحیت، خانه داری نیز نقشی زنانه،<ref>اول قرنتیان 7: 34.</ref> و کار خانگی و اداره امور داخل خانه، <ref>امثال 31: 12-22.</ref>از وظایف اخلاقی زن تلقی شده است. یک همسر خوب، خانه نشین<ref>تیطس 5: 2.</ref>است و به مهیا کردن غذای اعضای خانواده و نگهداری خانه اهتمام می ورزد.<ref>کونگ، زن در مسیحیت، ترجم طیبه مقدم و حمید بخشنده، ص 128.</ref>

از نظر مسیحیت، «مادری» و «باکرگی»، دو بعد و دو راه رسالت فراروی زنان است که به ادعای ژان پل دوم، متضاد با یکدیگر نیستند، بلکه مکمل و تبیین کننده یکدیگرند.<ref>Apostolic Letter: Mulieris Dignitatem: Dignity And Vocation of the Women, John Paul II, s 19.</ref> مسیر مادری از ارتباط و لذت جنسی نمی گذرد و مادری بیش از آنکه حاصل فرزندآوری ناشی از ارتباط جنسی باشد، حاصل معرفت و شناخت میان جنس مذکر و مؤنث است. بنابراین هر زنی، ولو باکره، می تواند نقش مادری (از نوع معنوی) داشته باشد و هم باکرگی و هم مادری، هم زمان نقش زنانه دانسته شده اند.<ref>از منظر تعالیم مسیحی، مادری، بخشی از زن بودن و همخوان با ساختار فیزیکی و ویژگی های طبیعی زنان است. زن به وسیله فرزندآوری، در راز خلقت و قدرت خالقیت خداوند مشارکت می کند و حامل مخلوق الهی که می تواند شبیه خدا شود، می گردد (Catechism of the Catholic Church, p. 84.) هر مادری که فرزندش را با گوشت و خون خود رشد می دهد، بستر را برای جریان گوشت و خون مسیح در فرزند فراهم می کند. در واقع این عهد با گوشت و خون با خدا، از مادر آغاز می شود. از اینجا اهمیت لقب «مادر خدا» برای مریم روشن تر می شود و حاکی از منزلت زن در مسیحیت است (Apostolic Letter: Mulieris Dignitatem: Dignity And Vocation of the Women, John Paul II, s 19.)</ref> از سوی دیگر، با اینکه تربیت فرزند صرفا نقشی زنانه نیست و مردان نیز در آن سهیم اند، تأکید شده که زن شایسته، فرزند دوست<ref>تیطس 4: 2.</ref> است و محبت ورزی به فرزندان و تربیت صحیح آنان را در دستور کار اصلی خود قرار می دهد.

وظایف و نقش های مردانه در حوزه خانواده

آیات متعددی از عهد جدید، مردان را در موقعیتی برتر نسبت به زنان قرار می دهند و اطاعت زن از مرد را لازم می دانند.<ref>کولسیان 18: 3 و افسسیان 5: 22 و 24.</ref> بر اساس این آیات، مرد رئیس خانواده و سر زن خواهد بود.<ref>افسسیان 5: 22- 23 و اول قرنتیان 3: 11.</ref> در تعالیم مسیحیت، «زن از آنجا که استخوان و گوشت مرد است، می بایست تحت قیمومیت شوهر خود بوده و از او اطاعت کند؛ نه حقیقتا به عنوان یک خدمتکار، بلکه به عنوان یک ملازم و همراه تا این اطاعت پذیری او نه در حرمتش و نه در شأنش تنقیصی ایجاد نکند».<ref>New Chatholic Encyclopedia, p. 825.</ref> در همین راستا، آکویناس رابطه زن ومرد را به رابطه خدا و بنده یا رابطه ارباب و برده تشبیه کرده است؛ با این تفاوت که ارباب برای نفع خود، بر برده فرمان می راند، اما شوهر برای منافع خانواده فرمان می دهد.<ref>Acquinas st, Thomas, Commentary on Saint Pauls Epishe to the Ephesians, Trans by, Matthew W. Lamb, Aquinas Scripture Series, v. 2, p. 216.</ref>

چند همسری

هیچ آیه ای مبنی بر تحریم تعدد زوجات در عهد جدید دیده نمی شود؛ این مسئله فقط برای اسقفان و شماسان (خادمان کلیسا) ممنوع اعلام شده است.<ref>اول تیموتائوس 3: 2 و 3: 12.</ref> علاوه بر آنکه ادله ای مبنی بر جواز چند همسری در عهد عتیق وجود دارد، در قرون اولیه مسیحیت، با چند همسری مخالفتی نمی شده است. به تدریج ممنوعیت چند همسری از سوی کلیسا اعلام، و چند همسری امری غیر اخلاقی معرفی،<ref>جمعی از اساقفه مسیحی، تعالیم کلیسای کاتولیک، بند 2387.</ref> و بر قانون تک همسری اصرار شد. البته امروزه برخی فرقه های پروتستانی چند همسری را مجاز می شمارند.<ref>علیجانی، زن در آیین مسیحیت، ص 193.</ref> از منظر کاتولیک ها، تک همسری، همخوان با تصویری است که از وحدانیت خدا وجود دارد و ازدواج مبتنی بر عشق انحصاری و متمایز، تصویری از ارتباط میان خدا و مؤمنانش است<ref>The Identity, The Mission, The Projects, The Pontifical John Paul II Institute, p.6.</ref> و کلیسا، عشق را فقط در آن صورت بین زن و مرد برقرار می داند.<ref>علیایی و محمدیان، دایره المعارف کتاب مقدس، ص 624.</ref> به نظر می رسد چون ازدواج در مسیحیت کم رنگ است، به تبع آن چند همسری به صورت مضاعف کم رنگ گردیده و این چنین نفی شده است.

طلاق و ازدواج مجدد

بر اساس تعالیم مسیحی خداوند اراده کرده است زن و مرد از طریق ازدواج به یکدیگر پیوند بخورند<ref>پیدایش 2: 21-24.</ref> و خداوند قصد داشت ازدواج، یک ارتباط دائمی میان زن وشوهر باشد.<ref>متی 19: 5-9؛ افسسیان 5: 22- 32.</ref> از همین رو برخلاف عهد عتیق، در عهد جدید، طلاق اجازه داده نشده است <ref>متی 19: 7-9.</ref> و با هیچ دلیلی جز مرگ، زوجین نمی توانند پیمان ازدواج را لغو کنند.<ref>علیایی و محمدیان، دایره المعارف کتاب مقدس، ص 624.</ref> عیسای مسیح بیان می کند: «گفته شده است هر که از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامه ای بدو بدهد؛ لیکن من می گویم هرکس به علت غیر زنا، زن خود را از خود جدا کند، باعث زنا کردن اوست و هرکس زن مطلقه را نکاح کند، زنا کرده باشد».<ref>متی، 5: 31-32. همچنین، ر.ک: 19: 3-9؛ مرقس 10: 9؛ و لوقا 16: 18.</ref>

در مسیحیت کاتولیک، ازدواج مجدد در حکم زناست: « اگر شوهری که از همسرش جدا شده، به زن دیگری نزدیک شود، یک زانی محصن است؛ زیرا آن زن را به ارتکاب زنا واداشته است؛ و زنی که با او زندگی می کند، زانیه است؛ زیرا شوهر شخص دیگری را به سوی خود کشانده است».<ref>جمعی از اساقفه مسیحی، تعالیم کلیسای کاتولیک، ترجمه احمدرضا مفتاح و دیگران، ص 621.</ref> از نظر کاتولیک ها کسانی که مجدد ازدواج کنند، نمی توانند در مراسم عشای ربانی که مهم ترین آیین کلیسایی است، شرکت کنند.

زنان و نقش های دینی

نقش ها و مناصب دینی

در آیین کاتولیک و ارتدوکس، رهبری معنوی و مناصب کلیسایی، فقط به روحانیون مذهبی اختصاص دارد که از میان مردان مجرد انتخاب می شوند.<ref>در سال 494، پاپ ژولیوس یکم در نامه ای، اجرای مراسم عشای ربانی توسط زنان را محکوم کرد و این کار را منحصرا مردانه دانست. همچنین کلیسای کاتولیک در پاسخ به سؤالات زنان برای انتصاب به مقام کشیشی، بارها با صدور اعلامیه این مسئله را منتفی دانست. با اوج گرفتن تقاضای حضور زنان در مناصب کلیسایی در دوران معاصر، پاپ ژان پل دوم، در 22 می 1994 مناصب کلیسایی را جزو جوهره کلیسا و تغییر ناپذیر اعلام کرد و قابل گفت و گو ندانست. وی اعلام کرد کلیسا قدرت آن را ندارد که هر آنچه از مراتب کشیشی بخواهد، به زنان عطا کند و چنین حکمی برای مؤمنان به کلیسا تغییر ناپذیر است (Woman at the Altra, the Ordination of Women in the Roman Catholic Churh, Lavinia Byrne Continuum, p. 127-130). در عصر حاضر، زنان در سطح خادمان کلیسا، تحولات چشمگیر و جدیدی داشته اند، ولی ممانعت از ایفای نقش خادمان زن در آیین عشای ربانی و منع انتصاب زنان به مقام های شماسی، کشیشی، اسقفی و پاپی هنوز پابرجاست (کونگ، زن در مسیحیت، ص11).</ref> زنان صرفا می توانند به عنوان مسئولان اداری و اجرایی و استاد الهیات منصوب شوند.<ref>البته تا دهه 1950 میلادی زنان به هیچ وجه در مدارس دینی پذیرفته نمی شدند (جو ویور، درآمدی به مسیحیت، ترجمه حسن قنبری، ص410).</ref> کلیسا ضمن استناد به آیاتی از کتاب مقدس،<ref>همچون: اول قرنتیان 14: 34 و غلاطیان 3: 26-28.</ref> معتقد است کشیش باید مرد باشد؛ زیرا از یک سو حواریون مرد بودند و عیسی آنان را آگاهانه از میان مردان برگزید؛ از سوی دیگر کشیش، تجسم مسیح است و به نمایندگی از او به اجرای مراسم دینی می پردازد و بنابراین باید دارای حداکثر شباهت به مسیح، و از لحاظ جسمی شبیه او باشد.<ref>New Chatholic Encyclopedia, p.826.</ref> برخی، دلایل محرومیت زنان از موقعیت برابر در کلیسا را فراتر از این دانسته و با ورود گناه از طریق زن به جهان و خلق درجه دومی او مرتبط می دانند.

در سالیان اخیر (از حدود پنجاه سال پیش)، برخلاف کاتولیک ها و ارتدوکس ها، در برخی فرقه های پروتستانی، زنان در منصب کشیشی، و معدودی در جایگاه اسقفی قرار گرفتند.<ref>در سال 1927 برخی فرقه های پروتستانی اجازه پذیرش مناصب کلیسایی به زنان را دادند، ولی حدود سی سال طول کشید تا اولین زن به مقام کشیشی برگزیده شود. در سال 1958 اکثر کلیساهای پروتستان به زنان اجازه دادند به مناصب کلیسایی دست یابند. البته علی رغم برداشته شدن محدودیت ها، امروزه در کلیساهای پروتستان آمریکا، صرفا ده تا دوازده درصد از کشیش ها زن هستند.</ref> دلایل پروتستان ها برای اجازه دادن به زنان برای حضور در مناصب دینی، عبارت است از: نبود سلسله مراتب در میان حواریون و در نتیجه وجاهت نداشتن مناصب دینی کاتولیکی، نقش زنان در تبلیغ دینی و اداره کلیسا در عصر عیسی و پولس،<ref>رومیان 16: 1-16.</ref> تفاوت نداشتن زن و مرد در برخورداری از روح الهی، و نفی چهره مردانه از مسیحیت با نقش آفرینی زنان در کلیسا.

رویکرد کلیسای کاتولیک در مخالفت با اعطای مناصب کلیسایی به زنان، به این دلیل تغییر ناپذیر است که از نظر واتیکان، نقش های کلیسایی الهی هستند (نه بشری) و لذا بشر نمی تواند تغییرشان دهد؛ در حالی که قوانین در کلیسای پروتستان، انسانی هستند و نه الهی و لذا تغییرپذیرند.<ref>پروتستان ها، ذات و جوهر کلیسا را تغییر ناپذیر، ولی پوسته و شکل را تغییر پذیر می دانند. از نظر آنان، ساختار و سازمان و رهبری دینی در کلیسا جزء جوهر کلیسا نیست. به همین دلیل، حضور نداشتن بانوان در مناصب معنوی کلیسا در طول تاریخ گذشته را جزئی از پوسته بیرونی و پیکره بندی مسیحیت، و بنابراین تغییر پذیر می دانند؛ در مقابل، کاتولیک ها مناصب دینی را جزء ذات کلیسا به حساب می آورند.</ref> امروزه گروهی از الهی دانان و کشیش ها در داخل ساختار کلیسای کاتولیک در حال رشد هستند که طرف دار اعطای مناصب کشیشی به زنان هستند و معتقدند اعطا نکردن این حقوق و بی توجهی به این تغییرات در خصوص جایگاه زنان، سبب به خطر افتادن موقعیت کلیسای کاتولیک و جامعیت آن می گردد.



پانویس

<references group=""></references>