سندرا هاردینگ

نسخهٔ تاریخ ‏۲ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۵۷ توسط Mohsenzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «سندرا هاردینگ<ref>Sandra Harding.</ref> سندرا هاردینگ (به زبان انگلیسی: Sandra Harding) (زادهٔ ۲...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سندرا هاردینگ<ref>Sandra Harding.</ref> سندرا هاردینگ (به زبان انگلیسی: Sandra Harding) (زادهٔ ۲۹ مارس ۱۹۳۵) فیسلوف علم و فمینیست آمریکایی است.

سندرا هاردینگ به بحث در مورد توسعهٔ شناخت‌شناسی فمینیستی می‌پردازد تا بر این مسئله تأکید کند که ایده‌آل‌های مدرن دانش تا چه اندازه آرمان‌های مردانه را مجسم کرده و شکل‌های ممکنِ دانشی را که به‌طور سنتی زنانه توصیف شده است طرد کرده‌اند.<ref>لارنس کهون، از مدرنیسم تا پست مدرنیسم، ترجمهٔ عبدالکریم رشیدیان و دیگران، تهران: نشرنی، ۱۳۸۴، ص ۶۳۷.</ref>

دیدگاه هاردینگ در معرفت شناسی فمینیسم

تاکید بر منظر‎گرایی اضافه به جای معرفت مطلق

«ساندرا هاردینگ» یکی از متفکرین فیلسوف فمینیست معتقد است هر جا که فمینیست‎ها وارد عرصه شناخت‎شناسی شده‎اند علم متمایزی را بر اساس نظریه فعالیت جنسی شده و تجربه اجتماعی رقم زده‎‎اند.<ref>نورمن، بلیکی؛ پارادایم های تحقیق در علوم انسانی؛ ترجمه سید حمیدرضا حسنی؛ قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ دوم، 1393؛ ص234-236.</ref> آن‎ها به دنبال پیوند زدن معرفت‎شناسی با جنسیت هستند. از این رو مدعی هستند که باید پژوهش‎های آن‎ها به نفع زنان بوده و جهان بهتری را برای آن‎ها بسازند. نتیجه این رویکرد منظرگرایی یا توجه به دیدگاه در معرفت‎شناسی فمینیستی است. «منظرگرائــي‌ روش مسلط‌ معرفت‌ شناسي در زنـدگي معاصـر‌ اسـت‌ کـه در رقابـت بـا پارادايم پوزيتيويسم (به عنوان ديدگـاه مـسلط )، جايگزين آن شده اسـت‌. مطـابق‌ منظرگرائـي فاعلان شناسايي هرگز مستقيما به‌ واقعيت‌ به عنوان‌ چيـزي‌ در‌ ذات خـود نمينگرنـد؛ بلکـه‌ نگرش آن‎ها برخواسته از تمايلات شخصي، فـرض‎ها و دانش پيشين آن‎ها است.»<ref>فی، برایان؛ پارادایم شناسی علوم انسانی؛ ترجمه مرتضی مردیها؛ تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، جاپ سوم، 1390؛ ص 123.</ref> وقتی‌ ما از منظرها و زوايای‌ متفاوتی‌ به‌ اشيا می‌نگريم، تصاوير مختلفی از آن‎ها به‌ دست‌ می‌آوريم. طرفداران‌ فمينيسم‌ می‌گويند زنان‌ و مردان‌ از زوايای‌ متفاوتی‌ به‌ واقعيت‌ می‌نگرند؛ لذا ديدگاه‌ آن‎ها نسبت‌ به‌ واقعيت، با يكديگر متفاوت‌ است. آن‎ها هم‌چنين‌ ادعا می‎كنند كه‌ نه‌ تنها ديدگاه‌ و منظر زنان‌ نسبت‌ به‌ مردان‌ متفاوت‌ است، بلكه‌ اين‌ منظر، امتيازی‌ ويژه‌ و مزيتی خاص‌ بر منظر و ديدگاه‌ مردان‌ دارد. خاستگاه نظریه «دیدگاه» مارکسیسم است.

نقد دیدگاه معرفت شناسی هاردینگ

فمینیسم با توجه به نظریاتی همچون «منظرگرایی» نشان می‎دهد که در عرصه معرفتی به انکار معرفت مطلق پرداخته و خصوصا با جنسیتی کردن معرفت، خوانش‎های مختلف از معرفت را موجه می‎داند.

در حقیقت نسبی‎گرایی معرفتی با نفی ملاک شناخت حقیقی و تمییز آن از شناخت غیر حقیقی، به انکار موجه بودن معرفت پرداخته و معرفت را محصول برخورد ادراک‎کننده با جهان خارج می‎داند. از این رو به اعتقاد آن‎ها شیئ خارجی بر سیستم ادراکی انسان تاثیر گذاشته و فعل و انفعالات ذهنی را نتیجه می‎دهد. در اثر این فعل و انفعالات است که معرفت به وجود می‎آید. نتیجه سخن آنان این است که حقیقت و معرفت حقیقی معلول برخورد و تاثیر و تاثر عالم خارج و ذهن بشر است.<ref>مطهری، مرتضی؛ اصول فلسفه و روش رئاليسم در مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، قم: صدرا، چاپ هشتم، 1372؛ج‏6، ص 174.</ref> طبق این دیدگاه است که معرفت-شناسي فمينيستي براساس اين مبنا بیان می‎دارد كه جنس و جنسيت كه از عوارض جسم و روحيات و نقش هاي اجتماعي زن و مرد است، مي‎تواند معرفت را تحت‎تأثير قرار دهد و به همين جهت معرفت مردانه و معرفت زنانه با يكديگر تفاوت مبنايي دارند. به عنوان نمونه فمینیسم اسلامی درصدد خوانش دوباره‎ی منابع چهارگانه‎ی دین اسلام است و بر این باور است که برداشت‎ها و اجتهادهای مردانه، سبب قرائت ‎های ناقص و یک جانبه ‎ای از متون مقدس شده است. در‎حالی‎که اگر این قرائت با نگاهی زنانه بازبینی شود، ممکن است احکام ‎ متفاوتی از آن استخراج گردد.

نقدی که به نسبیت‎گرایی فمینیسم وارد است این است که ادعای نسبی بودن همه شناخت ها، خود یک قضیه مطلق و کلی و دائمی است بنابراین حداقل یک شناخت مطلق اتفاق افتاده است. و اگر مدعی شوند که این قضیه هم نسبی است، پس دلالت بر مدعای آن‎ها نمی‎کند. یعنی در بعضی موارد صحیح نیست پس قضیه مطلق و دائمی وجود دارد.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی؛ آموزش فلسفه؛ تهران: امیرکبیر، چاپ چهارم، 1383؛ ج2؛ ص 160.</ref> فارغ از نقد کلی نسبیت می‎توان به این نکته اشاره کرد که همه انسان‎ها حداقل با علم حضوری در درون خود حقایقی را به صورت مطلق درک می‎کنند. در دایره علوم حصولی نیز بسیاری از حقایق مطلق وجود دارند که همگان به آن اذعان دارند مانند وجود هستی و اصل وجود انسان. در میان سایر حقایق نیز می‎توان موارد بسیاری را یافت که فارغ از جنسیت، نژاد و طبقات اجتماعی و ... ثابت بوده و در برخورد با فاعل شناسا تغییری در آن‎ها رخ نمی‎دهد. با توجه به نقدهای وارد شده بر نسبیت معرفت‎شناسی، می‎توان ایرادات وارده بر دیدگاه تفاوت معرفت زنانه و مردانه و همچنین بطلان تفوق معرفت زنانه بر معرفت مردانه را نیز استنتاج کرد. از این رو نمی‎توان گفت صرفا به دلیل جنسیت متفاوت، زنان برداشت متفاوتی از حقیقت داشته و یا حقیقت با برداشت‎ها زنانه تفاوت پیدا خواهد کرد. همچنین طبق این نقد، دیگر تفاوتی وجود ندارد تا یک دیدگاه بر سایر دیدگاه‎ها برتری پیدا کند. علاوه بر آن در صورتی که تفاوت معرفت زنانه و مردانه پذیرفته شود، دلیلی بر برتری معرفت زنانه وجود نداشته و این ادعا مستند به استدلال متقنی نیست. زیرا در حاشیه فعالیت‎ها اجتماعی بودن و عدم بهره مندی از نظام اجتماعی و حتی فعالیت بیشتر برای تولید کالا نمی‎تواند دلیلی بر برتری در معرفت‎شناسی زنان باشد. در صورتی که این مطلب نیز پذیرفته شود، شمول آن بر همه زنان مورد خدشه و اشکال است. این نکته حائز اهمیت است که نقدهای نسبی‎گرایی که در معرفت‎شناسی فمینیسم بیان گردید در حوزه نسبی‎گرایی هستی‎شناسی و ارزش‎شناسی نیز وارد است.