جنسیت دیتا:Featured articles/2024/37

نسخهٔ تاریخ ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۵ توسط علیرضا محمددوست (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{صفحه اصلی/اصلی/راست/منتخب/الگو <!-------------------------------------------------> <!-- نام عکس بهمراه نوع آن مثلا=example.jpg --> |تصویر = <!-------------------------------------------------> <!-- توضیح عکس --> |جایگزین = <!-------------------------------------------------> <!-- اندازه تصویر معمولا بیش از ۱۵۰ پیکسل نباشد --> |ا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

الهیات فمینیستی؛ تفسیر فمینیستی از آموزه‌های مسیحی.
الهیات فمینیستی در جوامعی شکل گرفت که زنان را فقط ابژه جنسی می‌دانستند. در این فرهنگ، حضور اجتماعی زنان تهدیدی برای خلوص و پاکی مردان تلقی می‌­شد و بر اساس کتاب مقدس، خشم، خشونت و دوری از اجتماع در حق زن­‌ها امری مشروع و عادی بود و زنان، خود را موجودی فرودست و جنس دوم می‌­دانستند. با گسترش جریان‌­های فمینیستی و حضور زنان در اجتماع، زنان به‌تدریج بین زندگی خود و کتب مقدس رابطه برقرار کردند و آموزه‌­های دینی را به چالش کشیدند. الهیات فمینیستی در آغاز، رویکرد انتقادی داشت، اما در مرحله دوم به دنبال ساختن الهیات با صفات و ویژگی­‌های زنانه برآمد. الهیات فمینیستی در پی آن است که مفاهیم و آموزه‌­های مهم مسیحیت را با نگاهی زن‌محور بررسی کند و تصویری نو از آموزه‌های مسیحیت ارائه کند. در آغاز، پرسش از مردسالاری ذاتی مسیحیت، به‌ویژه با توجه به «پروتستانتیسم انجیلی» که بر جلوه‌­های اخلاقی زنان تاکید بسیاری داشت، به برداشت‌های کوتاه و پراکنده جدید دینی انجامید؛ مانند نامه سارا گریمکی به دوستش که مضمون اصلی آن اشاره به آفرینش برابر زن و مرد است. الهیات فمینیستی با انتشار مقاله‌ای از سیونگ گلدشتاین در سال 1960م، به نام «موقعیت انسانی؛ یک دیدگاه زنانه» وارد مرحله جدیدی شد. مهم­ترین محور آن مقاله، نقد رویکرد مردانه در تبیین عقاید مسیحیت در زمینه گناهان بود. گلدشتاین معتقد بود صدای زنانه در تفسیر این مضامین همواره خاموش بوده است. در سال 1980م، جودیت پلاسکو در رساله‌­ای با عنوان «جنسیت، گناه و توفیق» انتقادهای مهمی به آموزه‌­های مسیحیت وارد کرد. او معتقد بود در مسیحیت حتی قالب کلمات نیز با تجربیات مردانه پیوند خورده و تجارب زنانه همیشه در حاشیه بوده است. تمرکز اصلی فمینیست‌­ها بر سعادت و رستگاری در این دنیا است و نه در جهانی بعد از مرگ. تاکید بر الهه‌پرستی و زایش و زایندگی طبیعت باعث شده است الهیات فمینیستی به تناسخ نزدیک شود. طبق دیدگاه برخی فمینیست‌­ها مرگ به مرحله‌­ای از چرخه زندگی تبدیل می­‌شود و نه پایانی بر زندگی این دنیایی و شروعی برای زندگی در سرای دیگر و رسیدن به پاداش و عذاب اخروی. از دیدگاه فمینیست­‌ها معادی که با آخرالزمان همراه است در واقع فاجعه­‌ای طبیعی است که در اثر ظلم مردان به طبیعت و زنان اتفاق افتاده است، به همین دلیل اکوفمینیست‌­ها محیط‌شناسی را جایگزین معادشناسی می­‌کنند.

ادامهٔ مطلب ...

دیگر مقالات منتخب: {{#invoke:Wikishia|rlist|fa}}