در بخش های مختلف اوستا، به زرتشتیان سفارش شده که پاک دامن باشند و از بی عفتی بپرهیزند. ازدواج در دین زرتشت بسیار پسندیده، و سرباز زدن از آن و زندگی به حالت تجرد، ناپسند و در خور نکوهش است.<ref>گات ها، یسنه 53، بند5.</ref> از ازدواج به «پیمان مهر» یاد شده و مقدس است. در متون این دین، هدف از تشکیل خانواده، نظم بخشیدن به کارهای دنیا، تحکیم یک دلی، جلوگیری از فساد اخلاقی و فرزندآوری عنوان شده است. تأکید شده مردی که همسری دارد بر مرد بی همسر، مردی که خاندانی دارد بر آن که بی خاندان است، و کسی که فرزند دارد بر بی فرزند، برتری دارد.<ref>وندیداد، فرگرد 4، بند47.</ref> زرتشتیان، بی فرزند ماندن را یکی از تنبیهات آسمانی می دانند و کسانی که فرزندی ندارند، واجب است، کسی را به «فرزند خواندگی» بپذیرند.

قواعد ازدواج

نام سبک های ازدواج

در طول تاریخ آیین زرتشت، سنت زرتشتی برای فرض های مختلف ازدواج دختران نام هایی می نهاده:«پادشاه زن»، دوشیزه ای که پس از رسیدن به سن بلوغ با موافقت خانواده خویش با پسری ازدواج می کند. در این نوع ازدواج، زن از کامل ترین حقوق و مزایای زندگی بهره مند می شود و پیوندشان ناگسستنی است؛ به طوری که در دنیای واپسین هم همراه یکدیگرند؛ «چاکرزن»، زنی که پس از درگذشت شوهر نخست خود، به ازدواج فرد دیگری درآید؛ «ایوک زن»، ازدواج تنها دختر یا کوچک ترین دختر مردی که پسر نداشته باشد؛ «سترزن»، وقتی که فرد بالغی پیش از ازدواج فوت می کرد، بستگان او موظف بودند که به خرج خود، دختری را به ازدواج پسری درآورند؛ شرط این ازدواج آن بود که زوجین یکی از پسران خود را به فرزند خواندگی فرد درگذشته درآورند تا نام او باقی بماند، و «خود سرزن»، اگر دختر و پسر بالغی برخلاف میل والدین خود خواستار ازدواج با یکدیگر می شدند، این ازدواج منع قانونی نداشت؛ ولی دختر از ارث محروم می شد و والدینش فقط طبق میل خودشان چیزی به او می دادند. شایان ذکر است ایوک زن، سترزن و چاکرزن مزایای کمتری نسبت به شاه زن داشتند.

جایگاه خویدوده (ازدواج با محارم) در آیین زرتشت

بر اساس شواهدی که از متون و کتیبه های زرتشتی به دست آمده، ازدواج مردان با نزدیکان خود (مادر، خواهر، دختر و ...) در زمره رسوم پیروان این آیین بوده است؛ تا آنجا که از برکات و آثار نیک و دلایل دینی و اجتماعی آن سخن گفته شده است. در سده های اخیر، زرتشتیان سنت ازدواج با نزدیکان در این آیین را به شدت تکذیب و انکار می کنند؛ البته عده ای آن را از نظر تاریخی پذیرفته و منحصر در میان پادشاهان دانسته اند و برخی دیگر آن را امری رایج در تمدن های پیشین و ایزدان و اسطوره های دینی می دانند و توجیه می کنند. حفظ خانواده و پاکی نژاد و سلسله خاندان های موبدی، از جمله توجیه های چنین ازدواجی عنوان شده است.

سن ازدواج

در برخی متون دینی زرتشتی، از نامزد کردن دختر و پسر در سنین کودکی به شدت انتقاد شده و کمترین سن ازدواج برای دختران، نه سالگی، و در جای دیگر دوازده و پانزده سال عنوان شده است.<ref>وندیداد، فرگرد 14، بند 15.</ref>

خواستگاری

در کتب مقدس زرتشتی آمده است که هرگاه دختران جوان به سن بلوغ می رسیدند، از اهورامزدا درخواست می کردند شوهری دانا، زیبا و تندرست نصیب آنان گرداند. زرتشت از دختران و پسران می خواهد در انتخاب همسر، خرد و دانایی را یکی از شرایط انتخاب همسر قرار دهند. در آیین زرتشتی، دختران حق داشتند در مورد همسر آینده خود تصمیم بگیرند؛ البته اجازه پدر نیز یکی از شروط ازدواج بوده است.

نخستین گام در پیوند زناشویی، خواستگاری است. غالبا رسم بر این است که خانواده پسر نامه ای جهت خواستگاری، خطاب به پدر دختر می نویسد و داماد امضا می کند و به منزل دختر می برند. چند روز بعد، جواب نامه توسط خانواده عروس به منزل داماد برده می شود. پس از صحبت کوتاهی بین دو خانواده، قرار روزی مشخص گذاشته می شود و به خانه دختر می روند.

مراسم عروسی

پس از مراسم خواستگاری، مرحله نامزدی و سپس پیوند زناشویی است که ابتدای مراسم با «وکیل پرسان» (گرفتن رضایت دختر با تشریفات خاص) اجرا می شود. در ادامه، مراسم «گواه گیران» با حضور هفت زرتشتی برپا می شود که به عنوان شاهد، دفتر ازدواج را امضا کنند. سپس موبد رضایت طرفین و والدین آنها را کسب می کند و خطبه عقد را می خواند. همچنین موبد، عروس و داماد را پند و اندرز می دهد و به رعایت وظایف دینی و اخلاقی دعوت می کند. پس از جشن و ضیافت، عروس را به خانه داماد می برند و مراسم عروسی پایان می یابد.

پیوند زناشویی نشانی از مهر است و از این رو عروس و داماد حلقه ای از فلزی گران بها را که «حلقه مهر» نامیده می شود، به یکدیگر پیشکش می کنند. به جز این هدیه، مهریه در قوانین این دین جایی ندارد. نفقه نیز در زمره حقوق زنان زرتشتی است و مرد (پدر برای دختر یا شوهر برای زن) باید آن را بپردازند؛ اما صرفا دختران تا زمانی که ازدواج کنند و دختران دوشیزه ای که با رضایت والدین ازدواج می کنند (پادشاه زن) از آن برخوردار می شوند.

نفش های جنسیتی

مرد، «کدخدای خانه» و رئیس خانواده است. در بسیاری از متون زرتشتی، هنگان نام بردن از شوهر، از تعبیر «خدای خانه» استفاده می شود. در قوانین زرتشتیان دوره ساسانی، شوهر کردن برای زن، به معنای در آمدن از سالاری پدر یا برادر، و رفتن به سالاری شوهر یا پدر او بوده است. به بیان دیگر، دختر با ازدواج، از خانواده و تیره پدر خارج شده، داخل خانواده و تیره شوهر می شد. مرد خانواده مراقب اجاق (دودمان) خانواده بود تا نگذارد آتش آن خاموش شود. او مسئول تأمین خوراک و پوشاک زن و کودکان بود و در مقابل، همسر و فرزندان تابع محض پدر بودند. زن «کدبانوی خانه» (نگهبان خانه) و متولی زادن و پرورش فرزندان است. در اوستا، مکرر بر «فرمان برداری زن از شوهر خویش» تأکید، و «زنان خوب آموخته» (یعنی با ادب و تربیت شده) تحسین شده اند. در متون زرتشتی، زن نیک کردار خانه را آراسته می کند و به پاکیزگی خویش و خانه اهمیت می دهد؛ از شوهر تمکین، و از دارایی های خانواده حفاظت می کند. همچنین آزردن شوهر با زبان، و حاضر جوابی در برابر وی، از صفات ناشایست زنان شمرده شده و با عقوبت همراه است. از سوی دیگر نقش مادری زنان تکریم، و فرزندان به فرمان برداری از مادر خود توصیه شده اند.

چند همسری

در جوامع زرتشتی، به ویژه در دوره ساسانیان، تعدد زوجات رواج بسیار وسیعی داشته و زرتشت نیز سه بار ازدواج کرده و برخی موبدان مقدس همسران متعددی داشته اند؛ اما در آیین زرتشت تعدد زوجات روا نیست و به گرفتن یک زن فرمان داده شده و مرد نمی تواند بیش از یک زن اختیار کند؛ همان گونه که زن نیز نمی تواند هم زمان چند شوهر داشته باشد. زن با پیمان زناشویی، در این دنیا و سرای آخرت همسر مرد می ماند. صرفا مردی که همسرش نازا باشد، می تواند با اطلاع و موافقت زن اول، زوجه دیگر اختیار کند.

طلاق و ازدواج مجدد

در دین زرتشتی، شکستن هر پیوندی، از جمله پیوند ازدواج، ناشایست است و رضایت زن در طلاق شرط شده است. به جز در مواردی خاص همچون زنای یکی از طرفین، خارج شدن یکی از زوجین از آیین زرتشتی، اقدام هر یک از زوجین به قتل دیگری، و نازایی یا پنهان کردن دشتان و یا جادوگری از سوی زن، نمی توان طلاق گرفت. در این آیین به زنان بیوه اهتمام لازم نشده و آنها نادیده گرفته شده اند و هیچ توصیه ای دراوستا درباره بیوه زنان نیامده است. از سوی دیگر، در سنت زرتشتی، زن در صورتی که به دلیل طلاق یا فوت همسر، بیوه می شد، اگر دوباره ازدواج می کرد و پسری داشت که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، از جمله حقوق این فرزند بر مادرش، این بود که پسر، بعد از رسیدن به سن بلوغ، حق فسخ ازدواج مادر را داشت.

زن در عرصه عمومی

زن و نقش های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی

در این دین نیز همانند بسیاری از ادیان، زنان به انجام وظایف خانوادگی و مردان به نقش های اجتماعی تشویق شده اند، اما منع صریحی از حضور زنان در عرصه های عمومی و پذیرش مناصب سیاسی و مبادرت به فعالیت های اقتصادی نشده است. در متون زرتشتی از زنان دلاور، پارسا و فرمانروایی نام برده شده است که با کمترین محدودیت در عرصه عمومی مواجه بودند و نقش های مهمی را در تاریخ این کیش ایفا کرده اند. البته در برهه هایی که نظام طبقاتی بر جامعه حاکم بوده، زنان به فراخور طبقه ای که به آن تعلق داشتند، مشارکت متفاوتی در عرصه های گوناگون می کردند. آنان علاوه بر کارهای خانگی، گاه در مشاغل عمومی حضور می یافتند و مزد می گرفتند. البته محدودیت های دینی زنان در هنگام عادت ماهانه و زایمان و دور نگه داشته شدن آنان از اجتماع، در میزان و نحوه مشارکتشان در حوزه عمومی، بی تأثیر نبوده است.

پوشش زنان در عرصه عمومی

زرتشتیان حجاب را به ظاهری (لباس پوشیده برای بدن) و باطنی (حیا و حفظ حرمت خود و دیگران) تقسیم می کنند و معتقدند زمانی که حجاب باطنی برای فرد حاصل شود، او خود به حجاب ظاهری مبادرت خواهد کرد. متون تاریخی از رعایت پوشیدگی (داشتن پیراهن، ردا و پوشش سر) زرتشتیان در اعصار مختلف حکایت می کنند. آرایش روی و موی در عرصه عمومی نیز کار زنان بدکردار بیان شده است. امروزه زنان زرتشتی ایرانی از «لچک» که موی سر را می پوشاند، استفاده می کنند و روی آن دستمالی بلند می بندند و سپس روی آن مقنعه ای سر می کنند که سر و دوش و پشت را کاملا می پوشاند و از پیراهن بلند و شلوار برای پوشش خود بهره می گیرند.

آموزش زنان

از ویژگی های برجسته آموزه های دینی زرتشت، تأکید بر خرد و دانایی است. همراهی تنگاتنگ زرتشت با «ایزد چیستی» که الهه دانایی و معرفت است و گاهی در اوستا به شکل الهه زن نمایان می شود، از رابطه مثبت زن و تعلیم در این دین حکایت می کند. در دین زرتشت، مادر، بهترین تعلیم دهنده کودکان تا پنج سالگی است. گرچه زنان به تعلیم آموزی تشویق شده اند، بر علم آموزی مردان تأکید بیشتری به چشم می خورد و توصیه شده دختر که به پانزده سالگی رسید، به جای علم آموزی و فراگیری متون دینی، ازدواج کند. در برخی برهه ها (مانند عصر ساسانی) نیز صرفا طبقه اشراف از آموزش های عمومی برخوردار می شدند. از سوی دیگر، تعلیم دینی زنان در نزد موبدان نیز با توجه به ایام عادت ماهانه و فرزندآوری، با محدودیت هایی مواجه می شد.

پانویس

<references group=""></references>

منبع

  • غلامی، علی، حاج‌اسماعیلی، سمیه، زن و خانواده در ادیان با رویکرد تطبیقی، قم، انتشارات جامعة‌الزهرا، 1399