کاربر:Haddadi1992
عنوان کتاب
فلسفه حقوق زن
مقدمه
گسترش و تعمیق علوم بهخصوص علومانسانی، در جهان معاصر بر کسی پوشیدهنیست. این گسترش و تعمیق، در ساختارها و براساس مبانی و مرزهای معرفتی و در بسترفرهنگی خاصی صورتگرفته است؛ بهگونهای که بدون شناخت آنها نمیتوان مسائل فردی و اجتماعی انسان معطوف به هر دانش و حوزه فرهنگی خاصی را بهدرستی شناخت و راه حل برونرفت از آنها را طراحی کرد. شخصیت و حقوق زن از این امر مستثنا نیست. اگرچه بسیاری این ادعا را پذیرفتهاند که زن در دورههای مختلف تاریخ، به لحاظ اجتماعی متفاوت از مرد پنداشتهشده و در بسیاری موارد از حقوق خود محروم بوده و به او ظلم شدهاست، اما اینکه منشا تفاوتها یا این ستم چیست و در نتیجه مواجهه با آن و ستمزدایی و احقاق حق زن چگونه میسر است، به شدت مورد اختلاف است.
مکاتب و نحله های فکری بهخصوص جریانهای فمنیستی، هریک با توجه به خاستگاه اجتماعی، فرهنگی و معرفتی خویش، به تحلیل انسان، زن، جامعه و ساختار نظامهای اجتماعی وحتی ساختارها و نظامهای معرفتی پرداخته، به امور فوق پاسخهای گوناگونی دادهاند؛ با وجود این باید گفت وجه مشترک غالب آنها مبتنی بر خودبنیادی عقل است که در جوامع غربی به دلایل مختلف شکل گرفته و رشد یافتهاست. البته اینکه انسان با کدامین منبع معرفتی و با استفاده از چه روشی میتواند خود و روابط فردی و اجتماعیاش را تحلیل کند، دغدغهای است که انسان معاصر را درگیر خود کردهاست؛ آیا به تجربه و تجربهگرایی بیندیشد یا به قضایای عقلی پناه برد و روش عقلی در پیش گیرد، و برفرض پذیرش هریک، چگونه مسئله را یافته، به آن پاسخ دهد.
بشر امروز کمتر توانسته است عدالت را با معنویت درآمیزد و اگر هم تاحدودی به آرامش روانی اندیشیده است، از قرب الهی که در آن آرامش واقعی محقق میشود، فاصله داشته است. درخصوص زن نیز نگاه تحقیرآمیز و نادیده گرفتن شخصیت و بیتوجهی به حقوق او پیشینه دیرینه دارد. همین امر موجب شده است بحث و بررسی در حوزه شخصیت و حقوق زن مهم تر جلوه کند؛ بهگونه ای که در مقاطع مختلف تاریخی اندیشمندان مغربزمین تنها درصدد بودهاند با اثبات قابلیت ذیحق واقع شدن زن، جایگاه مناسبی برای او در نظام حقوقی در نظر گیرند؛ اگرچه در مراحل بعدی فمنیستها در برابر این نگاه تحقیرآمیز واکنش نشان داده، مباحث و راهکارهایی ارائه دادهاند که گاه نه تنها به مشکلات پایان نداده است، بلکه خود منشا مهمی برای معضلات جدید شدهاست.
در برابر چنین رویکردی، نظام بینشی و ارزشی اسلام برگرفته از آموزههای وحیانی و هماهنگ با عقل و مبتنی بر خلیفهاللهی انسان، ساختاری متفاوت و رقیب برای دستگاه فکری انسانمحور ارائه کرده است. این نظام معرفتی در مراحل آغازین خود به صورت یک انقلاب معرفتی، جامعه جاهلی آن روزگار را بهشدت متحول نمود. این انقلاب معرفتی بهخصوص نگاه به زن را از نگاه ابزاری، به دیدگاه خلیفهاللهی تغییر داد. در همین راستا، تمامی نهادهای فرهنگی و حقوقی و مقررات و قوانین اخلاقی، حقوقی و عرفی مبتنی بر آن را باطل و بهتدریج با فرهنگسازی تربیت الهی با تغییر بینشها و ارزشها، ساختار جدیدی را طراحی و اعلام نمود. این ساختار که حکایت از کرامت، شخصیت و استقلال زن داشت؛ هرچند متناسب با نیازها و مطلوبیتهای جامعه آن روز بود، اما با توجه به مبانی، اصول، قواعد و مقررات خود، این قابلیت را داشت که هماهنگ با تحولات اجتماعی و معرفتی به نیازها پاسخ مناسب بدهد. شاهد این مدعا، توسعه و ارتقای دانش فقه است که فقیهان براساس روششناسی مناسب، مسائل و موضوعات روز جامعه را در هردوره و مقطع تاریخی حل و فصل کردهاند. ممیزه بارز این ساختار اجتماعی و معرفتی، این است که در عین به رسمیت شناختن رابطه انسان و خدا در همه شئون، روابط متفاوت انسان با همنوعان خود و رابطه انسان و خدا به عنوان عابد و معبود را به صورت هماهنگ طراحی کردهاست؛ در چنین ساختاری، انسان با بهرهمندی از مواهب طبیعی در یک زندگی اجتماعی مطلوب با قواعد عادلانه و حکیمانه میتواند مراتب ارتقای انسانی را طی نماید.
با وجود چنین مبنا و ساختار کلانی و آیات قرآنی درباره انسان فارغ از جنسیت و یا ناظر به شخصیت زن که به خوبی با نگاه سلبی افکار جاهلی را درهمریخته و به لحاظ اثباتی تفکر الهی را حاکم ساختهاست، در متون دینی روایات فراوانی درباره شخصیت و حقوق زن به چشم میخورد که برخی از آنها فاقد استحکام سندی است. وجود روایات ضعیف و قابلیت تفاسیر گوناگون از روایات دارای اعتبار بهخصوص در بستر فرهنگی نامناسب، موجب شدهاست اندیشمندان مسلمان نیز نگاهه یکسانی به زن و شخصیت وی نداشته باشند؛ از همین رو آنان مباحث گوناگونی درباره خلقت، شخصیت زن، جایگاه زن در اجتماع، حقوق و مسئولیت های وی، نقش زن در خانواده، قواعد حقوقی عام و خاص و اختصاصی مطرح کردهاند.
در این میان، فقیهان با ظرافت فقهی و با تحلیل آیات و روایات و دیگر ادله، تلاش کردهاند اراده تشریعی شارع را نسبت به قواعد رفتاری و حقوق زنان استنباط کنند. بخشی از این تلاشها در کتب فقهی در نهادهایی چون نکاح و طلاق انعکاس یافته است. همچنین نگاهی گذرا به آثار فکری اندیشمندان مسلمان نشان میدهد آنان به صورت خاص کتابهایی درباره زنان به نگارش درآوردهاند.
پژوهش حاضر با حفظ احترام به همه آثار و آرای بزرگان در زمینه شخصیت و حقوق زن، تلاش میکند حقوق زن را در قالب خرده نظام حقوقی به صورت جامع، ذیل کلاننظام حقوقی اسلام، استخراج و تحلیل نماید. برای دستیابی به چنین نظامی، لازم است به صورت اثباتی و سلبی جایگاه مباحث نظام حقوق زن در مجموعه مطالعات حقوق و شخصیت زن روشن شود و به این پرسش پاسخ داده شود که مبنا، چهارچوب و ساختار نظام حقوق زن در اسلام چیست؟
وجه ممیزه این پژوهش با دیگر پژوهش هایی که صورت گرفته است، تبیین ساختار نظام حقوقی زن با رعایت زبان حقوقی است؛ همچنین این پژوهش تا حدودی مباحث را به صورت تطبیقی سامان داده است و از همین رو تلاش نمودهاست مرزهای خود را با دیگر مکاتب فکری روشن کند. این پژوهش همراه دو پژوهش دیگر از سه حوزه ساختار کلان نظام حقوق زن که متشکل از مباحث فلسفی و اصول و قواعد کلی نظام حقوق زن بوده و حقوق فردی و اجتماعی زن و حقوق و خانواده- تشکیل شدهاست.
آنچه اکنون پیشرو است، ناظر بر ساختار کلان نظام حقوق زن در اسلام است و شامل این موارد میباشد: مفهوم شناسی و چیستی شناسی، ساختار معرفتی و روششناختی نظام حقوق زن در اسلام، اصول و قواعد حاکم بر نظام حقوق زن در اسلام و رابطه نظام حقوق زن در اسلام با سایر نظامهای رفتاری.
گزارش کتاب
نویسنده کوشیده است به ساختار کلان نظام حقوق زن در اسلام بپردازد که شامل چهار بخش است.
بخش اول
مهم ترین اصطلاحات را بازخوانی کرده، جایگاه هراصطلاح را در نظام حقوقی مشخص میکند، همچنین در همین بخش، با نگاه فلسفی به حقوق زن، اصطلاحات و برخی نهادها به صورت تفصیلی مورد بررسی قرار میگیرد.
بخش دوم
ساختار معرفتی و روششناختی را مورد بررسی قرار میدهد. این بخش چهارچوب کلان معرفتی را با عنوان پارادایم نظام حقوقی زن در اسلام بررسی می کند، خصوصیات نظام حقوقی اسلام را به صورت عام و خصوصیات نظام حقوق زن را در نسبت با دیگر بخشهای نظام حقوق اسلام و دیگر نظامهای رقیب تحلیل میکند.
بخش سوم
این بخش به اصول و قواعد نظام حقوق زن در اسلام میپردازد. در اینجا نیز باتوجه به ماهیت خرده نظام بودن حقوق زن در اسلام، مباحث عمومی نظام حقوقی اسلام به صورت خلاصه و مباحث اختصاصی به صورت تفصیلیتر بیان میگردد.
بخش چهارم
در این بخش نظام حقوق زن در اسلام با دیگر نظامهای رفتاری مورد مطالعه قرار میگیرد تا نسبت این نظام با دیگر حوزهها روشن شود؛ در همین راستا رابطه نظام حقوق زن با نظام اخلاقی، نظام عبادی، نظام اقتصادی، نظام سیاسی و نظام جهادی دفاعی به صورت اجمالی تبیین شده است. ارتباط نظام حقوق زن با دیگر نظامهای اجتماعی، در نظامهای مذکور منحصر نیست. ارتباط نظام حقوق زن با دیگر نظامها به بررسی حقوق فردی، اجتماعی و خانوادگی زن احاله شدهاست.
منبع
- نویسنده: محمود حکمت نیا، تهران، ناشر: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نوبت چاپ: چاپ دوم/ 1390.
- لینک گیسوم