مبانی فمینیسم
{{#invoke:Infobox|infobox}}
مبانی فمینیسم
هر بینش و نگرشی به هستی بر مجموعهای از اصول و بنیانهای فکری و فلسفی ویژهای استوار است که با تکیه بر آنها، به تحلیل پدیدهها میپردازد. منظور از اصل، گزارهای است که از چهارچوبهای نظری یک نظام پرده برمیدارد. اصلها غالباً به جای پرداختن به یک موضوع یا رابطه به مجموعهای از موضوعات و مناسبات نظر دارند. به جای بیان حکم،ازچیستی یا چرایی احکام یا موضع گیریها سخن میگویند.
در این جا به مبانی فلسفی فمینیسم پرداخته میشود که منظور از آن، پیش فرضها و اصول عامی است که پایهگذار مدرنیته به عنوان تنها خاستگاه فمینیسم است. فمینیسم در فضایی بوجود آمد که شعارها و آرمانهای خاصی بر آن حاکم بود. این آرمانها از اندیشههای فلسفی دوران خود تأثیر پذیرفته بود. بنابراین اندیشههای فلسفی از عمدهترین مبانی شکلگیری فمینیسم است.
نکته: بررسی فلسفی فمینیسم میتواند با مدرنیته و پستمدرن به عنوان شالودههای اساسی تشکیل افکار فمینیستی نظر میکند. ب.رویکردی که در آن فلسفه فمینیسم به عنوان یک علم، پرداخته میشود.
فمینیستها در موج دوم به انتقاد از فلسفه و نظریات و مبانی آن روی آورده و آن را همانند علوم دیگر به عنوان یک علم مردانه با زیربنای پدرسالار مورد نقد قرار دادند: آنها در این عرصه به مطالعه تفکرات فلاسفه روی آوردند و دلائل خاصی برای اثبات مردانه بودن آن ارائه نمودند: در این رویکرد دو گروه وجود دارد: - گروهی که به انتقاد از تاریخ فلسفه میپردازد - گروهی که نظریههای فلسفی در ارتباط با زنان را به چالش میکشاند. این رویکرد که به عنوان فلسفه فمینیسم معروف است، در دهه 70 در آمریکا با الهام از «جنس دوم» دوبوار فعالیت خود را آغاز کرد. این جریان انتقادی چه از حیث تاریخی و چه از حیث نظریههای فلسفی، همگام با نقد دیگر علوم نظیر: تاریخ ادبیات و علوم تجربی صورت گرفت.
انتقاد فمینیستها دو مسأله را مور توجه قرار میداد: - مسأله عدم حضور زنان در تاریخ فلسفه: سؤال این بود که: چرا زنان در تاریخ فلسفه حضور چندانی ندارند؟ چرا حضور آنها سانسور شده
- قواعد و نظریههای فلسفی: نقد سنت فلسفی که چه آشکارا و چه پنهان در قالب اصطلاحات، زنان را از هنجارهای عقلی و اخلاقی مستثنی کردهاند. نظیر نقد تفکر ارسطو که جسم و روح زنان را ذاتاً ناتوان فرض می کند و یا افلاطون که به ارزشهای زنانه توجهی نمیکند.
فلسفه فمینیستی به نتایج این قواعد در شخصیتدهی منفی به زنان و جنسیت زنان در فلسفه اعتراض داشت. معتقدند: گزارشهای تاریخی ناقصند زیرا زنان فیلیسوف از عرصه تاریخ فلسفه حذف شدهاند: فلسفه سنتی قابل خدشه است و عمدهترین دلیل آن وجود بنیانی نظیر عقلانیتی است که عمدتاً مردانه تلقی شده و با این مبنا حضور زنان در عرصه فلسفی کمرنگ گردیده است.
فمینیستهای رادیکال، فلسفه را اساساً کاری مردانه و ناشی از عدم کفایت مردان میدانند و معتقدند زنان که رابطه خویش را به شکلی شهودی درک میکنند نیازی به فلسفه ندارند.
اما شکلهای دیگر فمینیسم مثل لیبرالها و برخی از رادیکالها، فلسفه را بطور کلی انکار نمیکنند بلکه آن را قابل انتقاد میدانند. بحث ما در اینجا رویکرد دوم نیست بلکه هدف بررسی مبانی فلسفی تأثیرگذار در شکلگیری جنبش اجتماعی زنان است. این مبانی همان آرمانها و گفتارهای فلسفی است که در قرن 18 و 19 آغازی بر اندیشههای فمینیستی بوده است.
بحث مبانی مؤثر بر جنبش فمینیسم به دو بخش مبانی مدرنیته ومبانی پستمدرن تقسیم میشود: بخش اول مبانی مؤثر بر موج اول و دوم. بخش دوم مبانی تأثیرگذاربر موج سوم تلقی میگردد.
منابع مرتبط
- از جنبش تا نظریه اجتماعی تاریخ دو قرن فمینیسم، تالیف: حمیرا مشیرزاده تهران، نشر شیرازه
- فمینیسم و دانشهای فمینیستی، ترجمه و نقد ادبی از مقالات دائره المعارف فلسفی روتلیج، 1382، قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان
- مبانی فلسفی فمینیسم، خسرو باقری، تهران: وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری: دفتر برنامهریزی اجتماعی و مطالعات فرهنگی
- بستان، فمنیسم، مجید دهقان، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان
- دانشهای فمنیستی، مترجمان عباس یزدانی و بهروز جندقی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان
- فمینیسم، جین فریدمن، ترجمه فیروزه مهاجر، چاپ اول، انتشارات آشیان، 1381
- جنس دوم، سیمون دوبوار، ترجمه قاسم صنعوی، چاپ دوم، نشر توس، 1380
- جریانشناسی دفاع از حقوق زنان، چاپ اول، قم، انتشارات موسسه فرهنگی، ابراهیم شفیعی
- المرأة والعمل السیاسی، هبه رئوف، چاپ اول، آمریکا
- فمینیسم، نرگس رودگر، قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، 1394
مدرس:دکتر راضیه زارعی 1400- 1401 ( نیمسال دوم )