جولیت میچل: تفاوت میان نسخه‌ها

از جنسیت دیتا
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
جولیت میچل<ref>Juliet Mitchell..</ref> در سال ۱۹۴۰ در نیوزلند زاده شد و از ۱۹۴۴ در انگلستان زندگی می‌کند.
جولیت میچل<ref>Juliet Mitchell..</ref>  


{{جعبه اطلاعات شخصیت
{{جعبه اطلاعات شخصیت
خط ۳۰: خط ۳۰:


== زندگینامه ==
== زندگینامه ==
 
جولیت میچل (انگلیسی: Juliet Mitchell; زاده ۱۹۴۰) [[روان‌کاو]] و [[سوسیال فمینیست]] انگلیسی است که هم‌اکنون استاد روانکاوی و مطالعات زنان جیسز کالج دانشگاه کمبریج است. میچل از نخستین افرادی بود که دربارهٔ اهمیت روان‌کاوی در نقد [[مردسالاری]] نوشت.<ref>Woman's Estate, Harmondsworth : Penguin, 1971 (موقعیت زنان یا جایگاه طبقاتی زنان).</ref>
== آثار میچل ==
== آثار میچل ==
* خواهران و برادران، سکس و خشونت، ۲۰۰۳.
* خواهران و برادران، سکس و خشونت، ۲۰۰۳.
خط ۴۴: خط ۴۴:
* نگاهی به بیرون از ژرفا؛ بازنگری جایگاه اجتماعی زن؛ مترجم: منیژه نجم‌عراقی؛ انتشارات خوب.
* نگاهی به بیرون از ژرفا؛ بازنگری جایگاه اجتماعی زن؛ مترجم: منیژه نجم‌عراقی؛ انتشارات خوب.
== دیدگاه‌ها ==
== دیدگاه‌ها ==
ميچل، روان‌كاوي انگليسي است كه در كتاب جايگاه طبقاتي زن (1971) و نوشته‌هاي بعدي‌اش [[فمينيسم راديكال]] را به ماترياليسم تاريخي پيوند زد.<ref>مگي هام و سارا گمبل؛ فرهنگ نظريه‌هاي فمينيستي؛ ترجمة فیروزه مهاجر و دیگران؛ ص 282.</ref> او نيز مانند هارتمن قائل به نظام دوگانه بود؛ اما برخلاف او، ريشة [[پدرسالاري]] را صرفاً در شرايط مادي (كنترل مردان بر كار زنان) جستجو نمي‌كرد، بلكه به ابعاد روان‌كاوانه و فرهنگي آن نيز توجه داشت.<ref>ريك ويلفورد؛ «فمینیسم»، مقدمه‌ای بر ايدئولوژي‌هاي سياسي؛ ترجمة م. قائد؛ ص 376.</ref>
ميچل، روان‌كاوي انگليسي است كه در كتاب جايگاه طبقاتي زن (1971) و نوشته‌هاي بعدي‌اش [[فمينيسم راديكال]] را به [[ماترياليسم تاريخي]] پيوند زد.<ref>مگي هام و سارا گمبل؛ فرهنگ نظريه‌هاي فمينيستي؛ ترجمة فیروزه مهاجر و دیگران؛ ص 282.</ref> او نيز مانند هارتمن قائل به نظام دوگانه بود؛ اما برخلاف او، ريشة [[پدرسالاري]] را صرفاً در شرايط مادي (كنترل مردان بر كار زنان) جستجو نمي‌كرد، بلكه به ابعاد روان‌كاوانه و فرهنگي آن نيز توجه داشت.<ref>ريك ويلفورد؛ «فمینیسم»، مقدمه‌ای بر ايدئولوژي‌هاي سياسي؛ ترجمة م. قائد؛ ص 376.</ref>
او عقیده دارد: نظام پدرسالار از راه ایجاد نقش‏های زنانه و مردانه در خانواده و اعطای ارزش بیشتر به دومی و شرطی کردن زنان به پذیرش انقیاد خویش، عامل ‏فرودستی زنان درطول‏ تاریخ ‏بوده است.<ref>استفانى گرت، جامعه‏شناسى جنسیت، ص 75.</ref>
او عقیده دارد: نظام پدرسالار از راه ایجاد نقش‏های زنانه و مردانه در خانواده و اعطای ارزش بیشتر به دومی و شرطی کردن زنان به پذیرش انقیاد خویش، عامل ‏فرودستی زنان درطول‏ تاریخ ‏بوده است.<ref>استفانى گرت، جامعه‏شناسى جنسیت، ص 75.</ref>
به اعتقاد ميچل برخي از جنبه‌هاي حيات زنان در خانواده، اقتصادي‌اند؛ يعني نتيجة تغييرات به وجود آمده در شيوة توليد هستند؛ برخي ديگر، خصلت زيستي ـ اجتماعي دارند؛ يعني نتيجة تأثير متقابل زيست‌شناختي زنان و محيط اجتماعي‌اند؛ در ‌عين ‌حال، بعضي هم داراي ماهيت ايدئولوژيك‌اند؛ يعني نتيجة انديشه‌هايي هستند كه جامعه در مورد چگونگي ارتباط زنان با مردان پذيرفته است.<ref>حسين بستان (نجفی)؛ نابرابري و ستم جنسي از دیدگاه اسلام و فمینیسم؛ ص 58، به‌نقل‌ از:  Rosemarie Tong, Feminist Thought, p. 160-175.</ref>
به اعتقاد ميچل برخي از جنبه‌هاي حيات زنان در خانواده، اقتصادي‌اند؛ يعني نتيجة تغييرات به وجود آمده در شيوة توليد هستند؛ برخي ديگر، خصلت زيستي ـ اجتماعي دارند؛ يعني نتيجة تأثير متقابل زيست‌شناختي زنان و محيط اجتماعي‌اند؛ در ‌عين ‌حال، بعضي هم داراي ماهيت ايدئولوژيك‌اند؛ يعني نتيجة انديشه‌هايي هستند كه جامعه در مورد چگونگي ارتباط زنان با مردان پذيرفته است.<ref>حسين بستان (نجفی)؛ نابرابري و ستم جنسي از دیدگاه اسلام و فمینیسم؛ ص 58، به‌نقل‌ از:  Rosemarie Tong, Feminist Thought, p. 160-175.</ref>


او به توضيح نقش خانواده در ايجاد نقش‌هاي زنانه و مردانه و اعطاي ارزش بيشتر به نقش‌هاي مردانه مي‌پردازد. ميچل با رد مبناي زيست‌شناختي براي پدرسالاري، آن را نظامي ساخته‌ی اجتماع مي‌دانست كه مي‌توان آن را تغيير داد. او با ارائه‌ی تحليلي روان‌كاوانه مدعي شد زنان در خانواده از نظر رواني نيز تحت ستم‌اند؛ لذا انقلابي رواني‌ـ فرهنگي به رهبري زنان را براي از ميان بردن پدرسالاري ضروري مي‌دانست.<ref>ريك ويلفورد؛ «فمینیسم»، مقدمه‌ای بر ايدئولوژي‌هاي سياسي؛ ترجمة م. قائد؛ ص 376ـ377.</ref>
او به توضيح نقش خانواده در ايجاد نقش‌هاي زنانه و مردانه و اعطاي ارزش بيشتر به نقش‌هاي مردانه مي‌پردازد. ميچل با رد مبناي [[زيست‌شناختي]] براي پدرسالاري، آن را نظامي ساخته‌ی اجتماع مي‌دانست كه مي‌توان آن را تغيير داد. او با ارائه‌ی تحليلي روان‌كاوانه مدعي شد زنان در خانواده از نظر رواني نيز تحت ستم‌اند؛ لذا انقلابي رواني‌ـ فرهنگي به رهبري زنان را براي از ميان بردن پدرسالاري ضروري مي‌دانست.<ref>ريك ويلفورد؛ «فمینیسم»، مقدمه‌ای بر ايدئولوژي‌هاي سياسي؛ ترجمة م. قائد؛ ص 376ـ377.</ref>
او در کتاب خود روان‌کاوی و فمنیسم قرائتی فمنیستی از نظریه [[زیگموند فروید]] به دست داد و ضمیر ناخودآگاه را عامل اصلی کارکرد روانی و جنسیت را محور مرکزی آن معرفی کرد. او اعتقاد داشت با توجه به تعابیر [[ژاک لاکان]] و با نگاهی فمینیستی می توان نظریه [[فروید]] را از بند نگرش بیولوژیک رها کرد و به نظریه ای درباره ساخت شخصیتی انسان جنس دار دست یافت. میچل و هم‌فکران [[نئو فروید]]ی او با نگرشی اساساً جامعه‌شناختی همچنان سرچشمه سرمایه داری و حاکمیت مرد سالاری را در رویدادهای بیرونی جست و جو می کنند. مقاله‌ی بلند و معروف میچل ” زنان: طولانی ترین انقلاب” از نخستین جلوه های نظریه فمنیستی بریتانیایی بود. او در این مقاله مدعی شد که تحلیل خانواده بر حسب تقسسم کار سرمایه داری که در نظریه مارکسیستی مرسوم است، درست نیست و باید خانواده را بر حسب چهار مولفه ساختاری تولید، بازتولید، ویژگی جنسی و جامعه پذیری تجزیه و تحلیل کرد.<ref>نجم عراقی، منیژه؛ ۱۳۸۹.</ref>
او در کتاب خود روان‌کاوی و فمنیسم قرائتی فمنیستی از نظریه [[زیگموند فروید]] به دست داد و ضمیر ناخودآگاه را عامل اصلی کارکرد روانی و جنسیت را محور مرکزی آن معرفی کرد.<ref>Psychoanalysis and Feminism. Freud, Reich, Laing and Women, 1974, reissued as: Psychoanalysis and Feminism: A Radical Reassessment of Freudian Psychoanalysis, Basic Books 2000 (روانکاوی و فمینیسم: برآوردی رادیکال از روانکاوی فرویدی)</ref> او اعتقاد داشت با توجه به تعابیر [[ژاک لاکان]] و با نگاهی فمینیستی می توان نظریه [[فروید]] را از بند نگرش بیولوژیک رها کرد و به نظریه ای درباره ساخت شخصیتی انسان جنس دار دست یافت. میچل و هم‌فکران [[نئو فروید]]ی او با نگرشی اساساً جامعه‌شناختی همچنان سرچشمه سرمایه داری و حاکمیت مرد سالاری را در رویدادهای بیرونی جست و جو می کنند.<ref>مگی هام و سارا گمبل (۱۳۸۲)، «سرواژه Mitchell, Juliet»، فرهنگ نظریه‌های فمینیستی، ترجمهٔ فیروزه مهاجر، نوشین احمدی خراسانی، فرخ قره‌داغی، نشر توسعه، ص. ۲۸۲.</ref> مقاله‌ی بلند و معروف میچل ” زنان: طولانی ترین انقلاب<ref>Women: The Longest Revolution.</ref>” از نخستین جلوه های نظریه فمنیستی بریتانیایی بود. او در این مقاله مدعی شد که تحلیل خانواده بر حسب تقسسم کار سرمایه‌داری که در نظریه مارکسیستی مرسوم است، درست نیست و باید خانواده را بر حسب چهار مولفه ساختاری [[تولید]]، [[بازتولید]]، ویژگی [[جنسی]] و [[جامعه‌پذیری]] تجزیه و تحلیل کرد.<ref>پاملا آبوت و کلر والاس (۱۳۸۵)، «فرهنگ واژه‌ها و اصطلاحات»، جامعه‌شناسی زنان، ترجمهٔ منیژه نجم‌عراقی، تهران: نشر نی، ص. ۳۲۶.</ref><ref>نجم عراقی، منیژه؛ ۱۳۸۹.</ref>
== نقد دیدگاه‌های میچل ==
== نقد دیدگاه‌های میچل ==
از‌آنجا‌كه [[فمينيسم سوسيال]]، تركيبي از دو گرايش [[فمينيسم راديكال]] و [[فمينيسم ماركسيستي]] محسوب مي‌شود، از انتقادات وارد بر هر كدام از گرايش‌هاي ياد شده برخوردار است؛ به‌ويژه از جهت فروكاستن مسئلة زنان به مسئلة‌ كارگران و پذيرش چارچوب تحليلي [[ماركسيسم]].<ref>حسين بستان (نجفی)؛ نابرابري و ستم جنسي از دیدگاه اسلام و فمینیسم؛ ص 59.</ref>
از‌آنجا‌كه [[فمينيسم سوسيال]]، تركيبي از دو گرايش [[فمينيسم راديكال]] و [[فمينيسم ماركسيستي]] محسوب مي‌شود، از انتقادات وارد بر هر كدام از گرايش‌هاي ياد شده برخوردار است؛ به‌ويژه از جهت فروكاستن مسئلة زنان به مسئلة‌ كارگران و پذيرش چارچوب تحليلي [[ماركسيسم]].<ref>حسين بستان (نجفی)؛ نابرابري و ستم جنسي از دیدگاه اسلام و فمینیسم؛ ص 59.</ref>
 
== مدخل‌های مرتبط ==
* [[زیگموند فروید]]
* [[ژاک لاکان]]
== منبع ==
== منبع ==
== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==

نسخهٔ ‏۳۰ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۵۵

جولیت میچل<ref>Juliet Mitchell..</ref>

{{#invoke:Infobox|infobox}}

زندگینامه

جولیت میچل (انگلیسی: Juliet Mitchell; زاده ۱۹۴۰) روان‌کاو و سوسیال فمینیست انگلیسی است که هم‌اکنون استاد روانکاوی و مطالعات زنان جیسز کالج دانشگاه کمبریج است. میچل از نخستین افرادی بود که دربارهٔ اهمیت روان‌کاوی در نقد مردسالاری نوشت.<ref>Woman's Estate, Harmondsworth : Penguin, 1971 (موقعیت زنان یا جایگاه طبقاتی زنان).</ref>

آثار میچل

  • خواهران و برادران، سکس و خشونت، ۲۰۰۳.
  • مردان دیوانه و مدوسا: اصلاح هیستری، ۲۰۰۱.
  • چه کسی از فمینیسم می‌ترسد؟، ۱۹۹۷.
  • سکسوالیته زنانه، ژاک لاکان و اکول فرویدین، ۱۹۸۵.
  • موقعیت زنان یا جایگاه طبقاتی زنان، ۱۹۷۱.
  • نگاهی به بیرون از ژرفا؛ بازنگری جایگاه اجتماعی زن؛ مترجم: منیژه نجم‌عراقی؛ انتشارات خوب.

دیدگاه‌ها

ميچل، روان‌كاوي انگليسي است كه در كتاب جايگاه طبقاتي زن (1971) و نوشته‌هاي بعدي‌اش فمينيسم راديكال را به ماترياليسم تاريخي پيوند زد.<ref>مگي هام و سارا گمبل؛ فرهنگ نظريه‌هاي فمينيستي؛ ترجمة فیروزه مهاجر و دیگران؛ ص 282.</ref> او نيز مانند هارتمن قائل به نظام دوگانه بود؛ اما برخلاف او، ريشة پدرسالاري را صرفاً در شرايط مادي (كنترل مردان بر كار زنان) جستجو نمي‌كرد، بلكه به ابعاد روان‌كاوانه و فرهنگي آن نيز توجه داشت.<ref>ريك ويلفورد؛ «فمینیسم»، مقدمه‌ای بر ايدئولوژي‌هاي سياسي؛ ترجمة م. قائد؛ ص 376.</ref> او عقیده دارد: نظام پدرسالار از راه ایجاد نقش‏های زنانه و مردانه در خانواده و اعطای ارزش بیشتر به دومی و شرطی کردن زنان به پذیرش انقیاد خویش، عامل ‏فرودستی زنان درطول‏ تاریخ ‏بوده است.<ref>استفانى گرت، جامعه‏شناسى جنسیت، ص 75.</ref>

به اعتقاد ميچل برخي از جنبه‌هاي حيات زنان در خانواده، اقتصادي‌اند؛ يعني نتيجة تغييرات به وجود آمده در شيوة توليد هستند؛ برخي ديگر، خصلت زيستي ـ اجتماعي دارند؛ يعني نتيجة تأثير متقابل زيست‌شناختي زنان و محيط اجتماعي‌اند؛ در ‌عين ‌حال، بعضي هم داراي ماهيت ايدئولوژيك‌اند؛ يعني نتيجة انديشه‌هايي هستند كه جامعه در مورد چگونگي ارتباط زنان با مردان پذيرفته است.<ref>حسين بستان (نجفی)؛ نابرابري و ستم جنسي از دیدگاه اسلام و فمینیسم؛ ص 58، به‌نقل‌ از: Rosemarie Tong, Feminist Thought, p. 160-175.</ref>

او به توضيح نقش خانواده در ايجاد نقش‌هاي زنانه و مردانه و اعطاي ارزش بيشتر به نقش‌هاي مردانه مي‌پردازد. ميچل با رد مبناي زيست‌شناختي براي پدرسالاري، آن را نظامي ساخته‌ی اجتماع مي‌دانست كه مي‌توان آن را تغيير داد. او با ارائه‌ی تحليلي روان‌كاوانه مدعي شد زنان در خانواده از نظر رواني نيز تحت ستم‌اند؛ لذا انقلابي رواني‌ـ فرهنگي به رهبري زنان را براي از ميان بردن پدرسالاري ضروري مي‌دانست.<ref>ريك ويلفورد؛ «فمینیسم»، مقدمه‌ای بر ايدئولوژي‌هاي سياسي؛ ترجمة م. قائد؛ ص 376ـ377.</ref> او در کتاب خود روان‌کاوی و فمنیسم قرائتی فمنیستی از نظریه زیگموند فروید به دست داد و ضمیر ناخودآگاه را عامل اصلی کارکرد روانی و جنسیت را محور مرکزی آن معرفی کرد.<ref>Psychoanalysis and Feminism. Freud, Reich, Laing and Women, 1974, reissued as: Psychoanalysis and Feminism: A Radical Reassessment of Freudian Psychoanalysis, Basic Books 2000 (روانکاوی و فمینیسم: برآوردی رادیکال از روانکاوی فرویدی)</ref> او اعتقاد داشت با توجه به تعابیر ژاک لاکان و با نگاهی فمینیستی می توان نظریه فروید را از بند نگرش بیولوژیک رها کرد و به نظریه ای درباره ساخت شخصیتی انسان جنس دار دست یافت. میچل و هم‌فکران نئو فرویدی او با نگرشی اساساً جامعه‌شناختی همچنان سرچشمه سرمایه داری و حاکمیت مرد سالاری را در رویدادهای بیرونی جست و جو می کنند.<ref>مگی هام و سارا گمبل (۱۳۸۲)، «سرواژه Mitchell, Juliet»، فرهنگ نظریه‌های فمینیستی، ترجمهٔ فیروزه مهاجر، نوشین احمدی خراسانی، فرخ قره‌داغی، نشر توسعه، ص. ۲۸۲.</ref> مقاله‌ی بلند و معروف میچل ” زنان: طولانی ترین انقلاب<ref>Women: The Longest Revolution.</ref>” از نخستین جلوه های نظریه فمنیستی بریتانیایی بود. او در این مقاله مدعی شد که تحلیل خانواده بر حسب تقسسم کار سرمایه‌داری که در نظریه مارکسیستی مرسوم است، درست نیست و باید خانواده را بر حسب چهار مولفه ساختاری تولید، بازتولید، ویژگی جنسی و جامعه‌پذیری تجزیه و تحلیل کرد.<ref>پاملا آبوت و کلر والاس (۱۳۸۵)، «فرهنگ واژه‌ها و اصطلاحات»، جامعه‌شناسی زنان، ترجمهٔ منیژه نجم‌عراقی، تهران: نشر نی، ص. ۳۲۶.</ref><ref>نجم عراقی، منیژه؛ ۱۳۸۹.</ref>

نقد دیدگاه‌های میچل

از‌آنجا‌كه فمينيسم سوسيال، تركيبي از دو گرايش فمينيسم راديكال و فمينيسم ماركسيستي محسوب مي‌شود، از انتقادات وارد بر هر كدام از گرايش‌هاي ياد شده برخوردار است؛ به‌ويژه از جهت فروكاستن مسئلة زنان به مسئلة‌ كارگران و پذيرش چارچوب تحليلي ماركسيسم.<ref>حسين بستان (نجفی)؛ نابرابري و ستم جنسي از دیدگاه اسلام و فمینیسم؛ ص 59.</ref>

مدخل‌های مرتبط

منبع

پیوند به بیرون

پانویس

<references group=""></references>