خویشاوندی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
از نظر گسترهی مصداقی، با توجه به اینکه در منابع دینی حد مشخصی برای [[خویشاوندی]] تعیین نشده است، باید به عرف رجوع شود و از آنجا که [[خویشاوندان]] در نگاه عرف به [[خویشاوندان]] دور و نزدیک تقسیم میشوند، میتوان نتیجه گرفت که نزدیک بودن در صدق مفهوم [[خویشاوندی]] دخیل نیست. <ref>بستان، خانواده در اسلام، ص141.</ref> | از نظر گسترهی مصداقی، با توجه به اینکه در منابع دینی حد مشخصی برای [[خویشاوندی]] تعیین نشده است، باید به عرف رجوع شود و از آنجا که [[خویشاوندان]] در نگاه عرف به [[خویشاوندان]] دور و نزدیک تقسیم میشوند، میتوان نتیجه گرفت که نزدیک بودن در صدق مفهوم [[خویشاوندی]] دخیل نیست. <ref>بستان، خانواده در اسلام، ص141.</ref> | ||
==خویشاوندی در قرآن== | ==خویشاوندی در قرآن== | ||
خویشاوندی در قرآن به | خویشاوندی در قرآن به « [[ارحام]]» تعبیر شده است. مقصود از [[رحم]]؛ [[رحم زن]]( محل رشد جنين) است و جمع آن ارحام است. «هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ» آل عمران: 6. «وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ» (لقمان: 34) | ||
رحم به معناى فوق در قرآن هميشه جمع آمده است. به قوم و خويش از آن جهت، رحم و ارحام گفته شده كه آنها از يك رحم خارج شدهاند.<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، کتاب الراء، ص347</ref> يعنى ريشه همه يك رحم است. ذو رحم يعنى صاحب قرابت و ذوى الارحام يعنى صاحبان قرابت. | [[رحم]] به معناى فوق در قرآن هميشه جمع آمده است. به قوم و خويش از آن جهت، رحم و ارحام گفته شده كه آنها از يك رحم خارج شدهاند.<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، کتاب الراء، ص347</ref> يعنى ريشه همه يك رحم است. ذو رحم يعنى صاحب قرابت و ذوى الارحام يعنى صاحبان قرابت. | ||
«وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» نساء: 1. يعنى از خدا و از ارحام بترسيد و قطع رحم نكنيد، مراد از | «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» نساء: 1. يعنى از خدا و از ارحام بترسيد و قطع رحم نكنيد، مراد از [[ارحام]]، [[خويشان]] است. | ||
«وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» انفال: 75. نظير اين آيه، آيه ششم احزاب است كه فرموده «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً». | «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» انفال: 75. نظير اين آيه، آيه ششم احزاب است كه فرموده «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً». | ||
به موجب دو آيه فوق، وارث شخص متوفّى، فقط ارحام اوست نه ديگران و در ميان ارحام هم بعضى از بعض ديگر برتر هستند و با وجود ارحام نزديك، ارحام ديگر ارث نمىبرند مثلا با وجود اولاد، فرزندان اولاد و با وجود برادران برادر زادگان ارث نمىبرند. مؤمنين و مهاجران و غيره هم با آنكه دوست و رفيق و برادر پيمانى شخصاند، باز حقّى در ارث ندارند؛ مگر آنكه بطور احسان چيزى به آنها داده شود و اينكه رسول خدا بالاتر از خود مؤمنان بر آنهاست و زنانش مادران مؤمنين هستند،اينها هيچ يك سبب ارث نميشوند و «تركه» به ارحام اختصاص دارد.<ref>قرشى، على اكبر، قاموس قرآن - تهران، چاپ: ششم، 1371 ه.ش، ج3، ص68</ref> | به موجب دو آيه فوق، وارث شخص متوفّى، فقط ارحام اوست نه ديگران و در ميان ارحام هم بعضى از بعض ديگر برتر هستند و با وجود ارحام نزديك، ارحام ديگر ارث نمىبرند مثلا با وجود اولاد، فرزندان اولاد و با وجود برادران برادر زادگان ارث نمىبرند. مؤمنين و مهاجران و غيره هم با آنكه دوست و رفيق و برادر پيمانى شخصاند، باز حقّى در ارث ندارند؛ مگر آنكه بطور احسان چيزى به آنها داده شود و اينكه رسول خدا بالاتر از خود مؤمنان بر آنهاست و زنانش مادران مؤمنين هستند،اينها هيچ يك سبب ارث نميشوند و «تركه» به ارحام اختصاص دارد.<ref>قرشى، على اكبر، قاموس قرآن - تهران، چاپ: ششم، 1371 ه.ش، ج3، ص68</ref> |
نسخهٔ ۳۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۶
معنای لغوی خویشاوندی
خويشاوندى از لحاظ لغوی به معنای قرابت، نسبت، خویشی آمده است. <ref>دهخدا، لغتنامهی دهخدا</ref> خویشاوندان نیز به بستگان و نزدیکان گفته میشود.<ref>فراهیدی، کتابالعین، ج 3، ص 224</ref>
معنای اصطلاحی خویشاوندی
خویشاوندی پیوندی میان افراد است که بر پایهی همخونی، زناشویی، شیرخوارگی، فرزند-خواندگی و یا اسطورهی توتمی شکل میگیرد. <ref>ساروخانی، دائرةالمعارف علوم اجتماعی، ص 384.</ref> از نگاه اسلام قرابتی که بر سه مبنای نخست یعنی نسب، سبب و رضاع باشد دارای اثر شرعی و حقوقی است. <ref>جلالیزاده، مبادى و اصطلاحات علم فقه، ص: 201</ref> برخی خویشاوندی را اینگونه تعریف کردهاند: شبکهای از روابط اجتماعی که بر پایهی ارتباطات سببی، نسبی یا حقوقی استوار است و با قواعدی عرفی یا قانونی که روابط اعضای شبکه را از نظر حقوق، وظایف، تعهدات و هنجارهای رفتاری میان یکدیگر مشخص میکند. <ref>دایره المعارف بزرگ اسلامی</ref> با توجه به تعاریف ذکر شده میتوان گفت: به نسبت خانوادگىِ پديد آمده از راه نسب، سبب يا رضاع، خويشاوندى اطلاق میكنند. اين عنوان در بابهايى همچون نكاح و ارث به كار رفته است. <ref>هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهمالسلام، ج3، ص: 538</ref>
به هر حال، در متون دینی واژههایی مانند « ارحام»، « اولوالارحام»، « اولوالقربی»، « ذویالقربی»، « اقربون» و مشتقات آنها که از دو واژهی رَحِم و قرابت مشتق شدهاند، از مفهوم خویشاوندی حکایت میکنند. <ref>بستان، خانواده در اسلام، ص140.</ref>
اسباب خویشاوندی
اسباب قرابت و خویشاوندی سه قسم است:
گسترهی مصداقی خویشاوندی
از نظر گسترهی مصداقی، با توجه به اینکه در منابع دینی حد مشخصی برای خویشاوندی تعیین نشده است، باید به عرف رجوع شود و از آنجا که خویشاوندان در نگاه عرف به خویشاوندان دور و نزدیک تقسیم میشوند، میتوان نتیجه گرفت که نزدیک بودن در صدق مفهوم خویشاوندی دخیل نیست. <ref>بستان، خانواده در اسلام، ص141.</ref>
خویشاوندی در قرآن
خویشاوندی در قرآن به « ارحام» تعبیر شده است. مقصود از رحم؛ رحم زن( محل رشد جنين) است و جمع آن ارحام است. «هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ» آل عمران: 6. «وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ» (لقمان: 34) رحم به معناى فوق در قرآن هميشه جمع آمده است. به قوم و خويش از آن جهت، رحم و ارحام گفته شده كه آنها از يك رحم خارج شدهاند.<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، کتاب الراء، ص347</ref> يعنى ريشه همه يك رحم است. ذو رحم يعنى صاحب قرابت و ذوى الارحام يعنى صاحبان قرابت. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» نساء: 1. يعنى از خدا و از ارحام بترسيد و قطع رحم نكنيد، مراد از ارحام، خويشان است. «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» انفال: 75. نظير اين آيه، آيه ششم احزاب است كه فرموده «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً». به موجب دو آيه فوق، وارث شخص متوفّى، فقط ارحام اوست نه ديگران و در ميان ارحام هم بعضى از بعض ديگر برتر هستند و با وجود ارحام نزديك، ارحام ديگر ارث نمىبرند مثلا با وجود اولاد، فرزندان اولاد و با وجود برادران برادر زادگان ارث نمىبرند. مؤمنين و مهاجران و غيره هم با آنكه دوست و رفيق و برادر پيمانى شخصاند، باز حقّى در ارث ندارند؛ مگر آنكه بطور احسان چيزى به آنها داده شود و اينكه رسول خدا بالاتر از خود مؤمنان بر آنهاست و زنانش مادران مؤمنين هستند،اينها هيچ يك سبب ارث نميشوند و «تركه» به ارحام اختصاص دارد.<ref>قرشى، على اكبر، قاموس قرآن - تهران، چاپ: ششم، 1371 ه.ش، ج3، ص68</ref>
پانویس
منابع
- امامى، سيد حسن، حقوق مدنى، تهران، انتشارات اسلاميه، بیتا.
- طاهرى، حبيب الله، حقوق مدنى، قم، دفترانتشارات اسلامى، 1418 ه ق.
- دهخدا، لغتنامه، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، مؤسسه لغتنامه دهخدا، ۱۳۷۷ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهرالكلام، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- بستان(نجفی)، خانواده در اسلام،قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1390.
- جلالىزاده، جلال، مبادى و اصطلاحات علم فقه، تهران، احسان، 1387
- يزدى، سيد مصطفى محقق داماد، بررسى فقهى حقوق خانواده، نكاح و انحلال آن، قم، وزيرى، بیتا.
- فراهیدی، خلیل بن احمد، کتابالعین، ج 3، ص 224، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، 1410.
- ساروخانی، باقر، دائرةالمعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان، 1370.
- هاشمى شاهرودى، محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهمالسلام، موسسه دائرةالمعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بيت عليهمالسلام، مركز پژوهشهاى فارسى الغدير، قم، 1426 ه. ق
- دایره المعارف بزرگ اسلامی